آیین تزکیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین تزکیه - نسخه متنی

محمد حسن رحیمیان، محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1- كودكى و تربيت

براى تربيت اين مرحله (كودكى) توصيه هايى در اسلام وجود دارد. از آن جمله: نام گذارى و اذان و اقامه گفتن، مراقبت هاى لازم در آغاز كودكى چون: رضاع، حضانت، بهداشت، تغذيه و به طور كلى پرورش بدنى و عطوفت و محبت، بازى و سرگرمى، احترام به شخصيت كودك، به كارگيرى روش كودكانه و بالاخره تربيت متناسب دينى و اخلاقى و عقلى و عاطفى در ابعاد معنوى كه با مراجعه به متون اسلامى، وسعت و دقت توصيه هاى تربيتى اسلام را در هريك از مراحل رشد مى توان يافت. (7) در اين جا پاره اى از اين موارد را مى نگريم:

على(ع) مى فرمايد: حق فرزند بر پدر آن است كه نام نيك براى او انتخاب كند، ادب شايسته بياموزد و تعليم قرآن دهد: «اَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ القُرْآنَ». (8)

امام صادق(ع)، از قول پيامبر اكرم(ص) نقل فرموده:

«مَنْ لَمْ يَرحَمْ صَغيراً و لَمْ يُوَقِّرْ كَبيراً فَلَيْسَ مِنّا؛ (9)

كسى كه نسبت به كودك مهربانى نكند و براى بزرگ سال احترام قائل نشود ازما نيست.»

و نيز پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد:

«أَكْرِمُوا اَوْلادَكُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَهُم يُغْفَرْ لَكُمْ». (10)

و نيز مى فرمايد:

«مَنْ كان عِندَهُ صَبِىٌّ فَلَيتصابَّ لَهُ؛ (11)

كسى كه با كودك معاشر است بايد با او روش كودكانه پيش گيرد.»

و اميرالمؤمنين(ع) از تعليم شنا و تيراندازى به فرزندان سخن گفته اند: «عَلِّمُوا أوْلادَكُمُ السَّباحَةَ وَ الرِّمايَةَ». (12)

سيره رهبران دين نيز مشتمل بر شواهد عينى از رفتار عطوفت آميز و هدايت گر با كودكان است. پيامبر اكرم(ص) كودكان را مورد تفقد قرار مى داده و به آنان سلام مى كردند و محبت مى نمودند. على(ع) همان گونه كه درباره ايتام توصيه مى فرمود: «اَللَّه اَللَّه فى الْأَيْتامِ فَلاتُغِبُّوا اَفْواهَهُمْ وَلايَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ؛ (13) «خدا را خدا را، نسبت به يتيمان مبادا گهگاه گرسنه بمانند و در نظر شما تحقير شوند.» در عمل نيز با كودكان بى سرپرست مى نشست و با آنان زبان كودكانه مى گشود و آن ها را با بازى سرگرم مى ساخت تا از عقده هاى روحى آنان كاسته شود.

اهميت تربيت در كودكى سال هاى نخستينِ عمر مناسب ترين موقعيت براى تربيت است، زيرا فطرت دست نخورده و زمينه پذيرش كاملاً مساعد است. در اين مرحله مسئوليت تربيت و مراقبت هاى رفتارى، بيش از هركس برعهده پدر و مادر است. قرآن كريم با اشاره به اين مطلب مى فرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْلِيكُم ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ...» (14) كه در روايات به امر و نهى تفسير شده است و اوليا بايد اهل و فرزندان خود را از آن چه سرانجامش آتش دوزخ است حفظ و حراست كنند و در تعليم و تربيت آنان بكوشند و معلم و مربى صالح برگزينند.

اميرالمؤمنين(ع) مى فرمايد: بهترين ميراث پدران براى فرزندانشان ادب است: «خَيْرُ ماوَرَّثَ الآباءُ الْأَبْناءَ الْأدَبُ». (15)

امام حسين(ع) يكى از كودكان خود را نزد معلم فرستاد، همين كه كودك «سوره حمد» را فراگرفت و آن را نزد پدر خواند، امام(ع) به عنوان تشويق از معلم جوائز گران بهايى به وى داده و فرمودند: در برابر آن چه معلم به فرزند من آموخته، كارى درخور انجام نداده ام.

پرورش فطرت ايمانى و اخلاقى كودكان در اين مرحله، پرورش فطرت ايمانى و اخلاقى، از اهميت بسيارى برخوردار است. زيرا بساطت، سادگى و عصمت كودكانه با زمينه فطرى كه دارد، در سازندگى آتيه او نقش حساسى ايفا مى كند.

امام صادق(ع) مى فرمايد: حضرت موسى(ع) در مناجات با پروردگار عرض كرد: بهترين اعمال كدام است؟ خداوند خطاب فرمود: «محبت به كودكان، زيرا آنان بر فطرت توحيد آفريده شده اند.» (16)

در اسلام براى دوران كودكى و نوجوانى و قبل از بلوغ به عبادات تمرينى توصيه شده است تا كودكان با آداب و شرايع و اخلاق و تعهدپذيرى آشنا گردند و در مرحله تكليف دچار مشكل نباشند.

امام صادق(ع) فرمود:

«اِنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِالصَّلوة اِذا كانُوا بَنِى خَمْسَ سِنينَ فَمُرُوا صِبْيانَكُم بِالصَّلوةِ اِذا كانُوا أبْناءَ سَبْعَ سِنينَ؛ (17)

ما فرزندانمان را در پنج سالگى به نماز وامى داريم، اما شما در هفت سالگى آن ها را امر به نماز كنيد. و نيز فرمود: «پيش از آن كه منحرفين به سراغ فرزندان شما بيايند، حديث ما را براى آنان باز گوييد: «بادِرُوا اَحْداثَكُم بِالْحَدِيثِ قَبْلَ اَنْ يَسْبِقَكُمْ اِلَيْهِم المُرْجِئَةُ». (18)

پرورش فطرت توحيدى، از ديد فلاسفه و دانشمندان نيز پوشيده نمانده است. دكتر كارل در اين باره مى نويسد:

«براى كودكان سخن از الهيات گفتن بى فايده است ولى بايستى بر وفق اندرز كانت از آغاز زندگى، خداوند را چون پدرى مهربان، توانا و نامريى به ايشان معرفى كرد كه مشمول عنايات او هستند و مى توانند با نيايش به سوى او رو كنند. واقع ترين طريقه ستايش خداوندى تمكين از اراده اوست و اراده خداوندى بر اين جارى است كه زندگى كودك نيز چون بالغ مشى صحيح داشته باشد.» (19)

2- نوجوانى و تربيت

نوجوانى مرحله اى از رشد و بلوغ است كه با تحولاتى در جسم و روان همراه مى باشد. روان شناسان و مربيان براى اين مرحله سه ويژگى ذكر كرده اند:

1- خود مديرى و خودكفائى؛

2- توان قضاوت و تشخيص خوب و بد و بايد و نبايد؛

3- توان اراده و قصد. (20)

در اين مرحله غرائز و احساسات رو به اوج گيرى اند، قوا و استعدادها به جنب و جوش مى آيند، عقل در آستان رشد نسبى است. تضاد ميان هيجان هاى عاطفى و غريزى خواسته ها و تجمل و شخصيت از يك سو و گرايش هاى عقلى و علمى و انتظارات و مسئوليت هاى اجتماعى از سوى ديگر، مرحله جديدى را پيش روى نوجوان مى گشايد. روح استقلال طلبى، تصميم گيرى و كاوش گرى از ويژگى هاى اين مرحله است كه آن را «خود مديرى» ناميده اند، نوجوان مى خواهد روى پاى خود بايستد، از حالت كودكان و دنباله روى به در آيد، به تقليد بسنده نكند و براى علامت سؤال هايى كه در ذهن دارد، پاسخى قانع كننده بيابد، همچنين خطر هيجان هاى غريزى و سقوط اخلاقى و تصميم گيرى هاى حاد و تأثيرپذيرى و خطر انحراف از ويژگى هايى است كه با بلوغ رخ مى نمايد. لذا مى توان تربيت اين دوره را يكى از دشوارترين و در عين حال ظريف ترين مراحل تربيت به شمار آورد.

پرورش عقل و ادراك، نظارت بر اخلاق و رفتار، كنترل و هدايت غرايز و پاسخ گويى مناسب به احساسات و خواسته هاى روانى و بدنى نوجوان، مهارت هاى خاصى را مى طلبد. كتاب و مدرسه، فيلم و سينما، راديو و تلويزيون، قصه و داستان و به طور كلى عوامل شكل دهنده فكرى و روحى و محيطهاى تربيتى اجتماعى در اين مرحله فوق العاده حساس و سرنوشت سازاند.

چيزى كه بر مشكل تربيتى نوجوان مى افزايد آسيب هاى اخلاقى است كه از فضاى فرهنگى و اجتماعى دامن گير نسل نو شده است و جوامع انسانى، به ويژه كشورهاى پيشرفته را با دشوارى هاى جدى رو به رو ساخته است.

تضاد و تنش ميان پيشرفت هاى علمى و تمدن جديد و فطرت اخلاقى، در عصر كنونى چيزى است كه در گفتار تحليل گران غربى به طور گسترده ديده مى شود.

«پيرى» ارزش هاى اخلاقى را در دگرگونى اجتماعى فرد و آينده نوع انسانى و تمدن كنونى بيان كرده، تأكيد مى كند كه در عصر ما، نوجوان در عالمى زندگى مى كند كه حقايق علمى ظاهراً تباين و مخالفت شديدى با ارزش هاى اخلاقى دارند. از اين رو فرد مى كوشد كه در ميان عقلى كه عاطفه او را خشكانده و عاطفه اى كه از عقل او عقب افتاده است نزديكى برقرار سازد. در روش ها و مسلك هاى خود پىِ فرهنگ و تمدنى مى گردد كه عقل او را تقريباً به درجه عالى و نهايتش برساند و به عيش و عشرت زير سايه تحول مادى جديد بپردازد. در حالى كه اخلاق او را به اين پايه علمى نمى رساند و امور جهان هرگز رو به راه نخواهد شد مگر هنگامى كه شخص احتياج خود را به پيشرفت اخلاقى جهانى دريابد همان طور كه احتياج به پيشرفت علمى را درك مى كند. (21)

و همين هاست كه نظام هاى تربيتى جديد را زير سؤال برده و سرنوشت نسل بشر را با بحران رو به رو ساخته است و اين خود تأكيد ديگرى بر ضرورت رجعت به دين و پيروى از راه انبياء است كه چهره كامل و زنده آن در مكتب تربيتى اسلام تبلور دارد.

3- جوان و تربيت پذيرى

يكى از ويژگى هاى دوره جوانى، برخورد منطقى با قضايا است. در اين مرحله، ضمن آن كه قوا و غرايز از شور و هيجان برخوردارند، جوان منطقى تر با قضايا برخورد مى كند، به مرشد و مربى بيشتر احساس نياز مى نمايد و مى كوشد شخصيت علمى و فكرى خود را بالا برد و براى خود الگويى بيابد.

از اين رو، در برنامه هاى تربيتى اسلام، به جوانان عنايت بسيار شده و استفاده صحيح از زمينه هاى فطرى، ايمانى، عقلى و عاطفى آنان، مورد توجه قرار گرفته است.

پيامبر اكرم(ص) فرمود: پنج چيز را غنيمت شماريد پيش از آن كه از دست برود. يكى از اين پنج چيز جوانى است: «وَ شَبابَكَ قَبْلَ هِرَمِكَ». همچنين مى فرمايد: چيزى نزد خدا پسنديده تر از جوان توبه كار نيست: «ما ِمْن شَئٍ اَحَبُّ اِلَى اللَّهِ مِنْ شابٍّ تائِب». (22)

على(ع) در نامه تربيتى خود به فرزندش امام حسن(ع) مى نويسد: «دل جوان همچون زمين ناكشته است، هرچه در آن افكنند بپذيرد. پس به ادب آموختنت پرداختم پيش از آن كه دلت سخت شود و خِرَدت هوايى ديگر گيرد تا با رأى قاطع روى به كارى آرى و از آنچه خداوندان تجربت در پى آن بودند و آزمودند بهره بردارى»

«و اِنّما قَلْبُ الحَدَثِ كَالاَرْضِ الْخالِيَةِ ما أُلْقِىَ فِيها مِنْ شَئٍ شَئٍ قَبِلَتْهُ. فَبادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ اَنْ يَقسُوَ قَلْبُكَ و يَشْتَغِلَ لُبُّكَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأيِكَ مِنَ الْأَمْرِ ما قَدْ كَفاكَ اَهْلُ التَّجارِبِ بُغْيَتَهُ وَتَجْرِبَتَهُ». (23)

امام باقر(ع) فرمود: اگر جوانى از جوانان شيعه را كه به فقه آشنا نيست نزد من آرند به تأديب وى خواهم پرداخت: «لَوْأُتيتُ بِشابٍّ مِنْ شَبابِ الشّيعَةِ لايَتَفَقُّه لَأَدَّبتُه». (24)

امام صادق(ع) به يكى از ياران خود به نام «احول» فرمود: مردم كوفه از اين امر (ولايت) چگونه استقبال مى كنند؟ پاسخ داد: خيلى كم. فرمود: «عَلَيْكَ بِالْأحْداثِ» و در روايت ديگر: «عَلَيْكَ بِالْأحْداثِ فَاِنَّهُم اَسْرَعُ اِلَى كُلِّ خَيْر». (25)

بر تو باد به جوانان، چراكه آنان نسبت به هر كار نيكى شتاب بيشترى دارند.

امام كاظم(ع) فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ فِى شَبابِهِ كانَ بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ فى الحَجَر؛ (26)

آموختن در جوانى، مانند نقش در سنگ پابرجا است.»

پيامبر اكرم(ص) مسئوليت هاىِ ارشادى، آموزشى و اجرايى را به جوانان مى داد و از نيروهاى مؤمن و پرتلاش در جهت ترويج و توسعه اسلام و اداره جامعه اسلامى يارى مى جست.

«مصعب ابن عمير» را كه جوانى شايسته بود جهت ترويج اسلام به مدينه فرستاد تا قرآن و تعاليم دين را به مردم بياموزد و او از عهده اين مسئوليت به خوبى برآمد.

«معاذبن جبل» را براى تعليم و تربيت مردم مكه مأمور ساخت. «اسامةبن زيد» را به فرماندهى سپاه عظيم اسلام در جنگ با روميان گماشت و همگان را به اطاعت وى مأمور ساخت.

حضرت امام - رضوان اللَّه عليه - با توجه به نقش سازنده جوانان در نظام اجتماعى و ضرورت تربيت و خودسازى در اين دوران مى فرمايند:

«قلب جوان لطيف و ملكوتى است و انگيزه هاى فساد در آن ضعيف مى باشد، ليكن هرچه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قوى تر و محكم تر مى گردد تا جايى كه كندن آن از دل ممكن نيست. چنان كه در روايت است قلب انسان ابتدا مانند آينه صاف و نورانى است و هر گناهى كه از انسان سربزند يك نقطه سياه در آن ظاهر مى گردد و هرچه گناه بيشتر شود نقطه هاى سياه بر روى قلب فزونى مى يابد تا جايى كه قلب را سياه كند.» (27)

به طور خلاصه: نظام تربيتى اسلام نسبت به جوانان و تربيت آنان اهتمام فراوان ورزيده و استفاده كامل و صحيح از زمينه هاى مساعد روانى و صفاى نفس و قواى جوانى را مورد تأكيد قرار داده است.

4- تربيت بزرگسالان

در تعليم و تربيت جديد، معمولاً از كودكى و نوجوانى و جوانى سخن مى گويند و تربيتِ بزرگ سالان كمتر عنوان مى شود. حال با پذيرش اين مطلب كه دوران كودكى و نوجوانى و جوانى مساعدترين دوره تربيت مى باشد، اما بايد توجه داشت كه اسلام تمام دوران عمر را عرصه گاه تعليم و تربيت و تهذيب اخلاق مى داند و به انسان اجازه نمى دهد در راه رشد و تكامل لحظه اى را از دست دهد و با روح يأس، تسليم عوامل و شرايط گمراه كننده باشد. (28)

از اين رو راهبردهاى تربيتى اسلام به مقطعى خاص منحصر نيست بلكه تمام مراحل زندگى انسان را شامل است؛ مثلاً: تكاليف شرعى به ويژه نماز كه عامل مهمى در خودسازى مى باشد تا پايان عمر با انسان ملازم است.

هرچند تربيت در بزرگسالى مشكل تر از گذشته است اما در هرحال باب تربيت و انسان سازى هيچ گاه بسته نيست. همان گونه كه پيامبر اكرم(ص) به تربيت نسلى پرداختند كه در جهل و خرافه، شركِ جاهليت ريشه كرده بود اما از همين مردم امتى شايسته و چهره هايى برجسته تربيت نمودند.

البته در اين دوران انسان بيش از آن كه چشم به راه مربيان بنشيند مى بايست خود مربى خود باشد و از واعظ درونى بيش از واعظ بيرونى بهره گيرد.

ج) محيط تربيت

محيط به طور كلى به همه اوضاع و شرايط و عوامل خارجى گفته مى شود كه در رشد و تكامل يا رفتار موجود زنده تأثير مى كند. (29)

كارشناسان تربيتى براى رشد و تكامل انسان در ابعاد مختلف بدنى، روانى، عقلى، عاطفى و اجتماعى عواملى را مؤثر مى دانند كه مهم ترين آن ها عبارت اند از:

1- وراثت كه منظور از آن انتقال صفات يا خصايص از والدين و اجداد به فرزندان است.

2- تكوين و چگونگى آفرينش عضوى، مخصوصاً غده هاى درون ريز كه مواد مترشح آنها «هورمون ها» در تمام قسمت هاى مختلف بدن اثر مى گذارد.

3- غذا كه رشد و نمو ساختمان سلول ها و ذخيره انرژى موجود زنده براى فعاليت هاى فعلى و آينده اش همگى بر آن مبتنى است.

4- محيط اجتماعى كه از روز تولد، بر فرد مسلط و حاكم است و با مادر شروع مى شود و به تدريج به شكل روابط اجتماعى گسترده درمى آيد». (30)

گرچه در اصطلاح مربيان، محيط شامل: محيط مستقيم، غيرمستقيم، محيط داخلى (بدن)، محيط طبيعى، محيط خارجى يا اجتماعى، محيط نزديك و محيط دور مى شود. اما مقصود ما در اين جا «محيط اجتماعى» است كه از روابط انسان ها با يكديگر و عوامل ساخته دست آن ها پديد مى آيد و از دامن مادر و پدر آغاز مى گردد و تا محيطهاى آموزشى و ارتباطات اجتماعى گسترش مى يابد: (خانه، مدرسه و جامعه).

1- محيط خانه

پيش از آن كه كودك به مدرسه و جامعه گام نهند، سر و كارش با خانه و اهل خانه به ويژه والدين است و هر آن چه در اين محيط پيش چشم كودك مى گذرد در شكل دادن اخلاق و روحيات او مؤثر واقع مى شود و به ويژه الگوهاى رفتارى يكى از عوامل مؤثر تربيتى فرزندان به شمار مى آيد.

از اين رو پاك سازى محيط خانه از بدآموزى هاى رفتارى و اخلاقى و ارائه الگوهاى شايسته از مسئوليت هاى جدى والدين است. (در گذشته پاره اى از روايات اين باب را ملاحظه كرديم).

حضرت امام با اشاره به تأثير محيط خانه به ويژه نقش مادر در سرنوشت فرزند مى فرمايند: «دامن مادر بزرگ ترين مدرسه اى است كه بچه در آن جا تربيت مى شود. آن چه بچه از مادر مى شنود غير از آن چيزى است كه از معلم مى شنود. بچه از مادر بهتر مى شنود تا معلم، در دامان مادر بهتر تربيت مى شود تا در جوار پدر تا در جوار معلم.» (31)

در اين مدرسه و در دامن پدر و مادر است كه انسان شكل اوليه ادب و اخلاق را مى آموزد كه براى هميشه در جان او نقش مى بندد.

علاوه بر مسئوليت پدر و مادر در محيط خانه، كنترل هاى لازم در معاشرت هاى اجتماعى آنان در خارج خانه نيز از اهميت بسيارى برخوردار است.

حضرت امام، با توجه به توطئه هاى فرهنگى و اخلاقى و فكرى دشمنان اسلامى و ميهن اسلامى در پيام تاريخى خود خاطرنشان ساختند:

«امروز بايد پدران و مادران مواظب رفتار فرزندان خويش باشند كه در صورت مشاهده حركات غيرعادى آنان را نصيحت كنند تا گول منافقين و منحرفين را نخورند كه در اين صورت سعادت دنيوى و اخروى آنان تباه مى گردد.» (32)

2- محيطهاى آموزشى

پس از آن كه كودك از محيط خانه به محيط آموزشى گام نهاد، شرايط جديدى براى او پيش مى آيد. كتاب و برنامه آموزشى، ارتباط با معلم و مربى، همكلاس و شرايط ديگر فضاى آموزشى نقش فعال و مؤثرى را در شكل دادن افكار و روحيات او ايفا مى كند. از اين رو معلم را پدر دوم خوانده اند كه دانش آموز شخصيت معنوى خود را از وى مى گيرد. همچنان كه در مراحل ديگر آموزشى نيز اين شكل گيرى ادامه دارد. لذا نقش فرهنگ و آموزش و پرورش در تربيت و تكامل انسان فوق العاده حساس و سرنوشت ساز است و به فرموده حضرت امام(ره):

«مسئله فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل كشور است، اگر مشكلات فرهنگى و آموزشى به صورتى كه مصالح كشور اقتضا مى كند حل شود ديگر مسائل به آسانى حل مى گردد.

ما بايد سال هاىِ طولانى زحمت و مشقت بكشيم تا از فطرت ثانى خود متحول شويم و خود را بيابيم و روى پاى خود بايستيم و مستقل گرديم و ديگر احتياجى به شرق و غرب نداشته باشيم و بايد از همان بچه ها شروع كنيم و تنها مقصدمان تحول انسان غربى به انسانى اسلامى باشد. تمام وابستگان و انگل هاى خارجى زائيده شده از اين دانشگاه غربى بوده است.» (33)

همچنين حضرت امام در مسئله پاك سازى محيطهاى آموزشى از عوامل ناصالح مى فرمايد:

«اكنون بر دانش آموزان و دانشجويان عزيز و اساتيد و معلمان متعهد است كه با تمام توان و قدرت در شناسايى عوامل فساد كوشش كنند و محيط آموزش و پرورش را از لوث وجود آنان پاك نمايند و گمان نشود كه اين نفوذ فقط براى انحراف دانشگاه هاست كه منحرفين و منافقين براى نفوذ در دبيرستان ها بلكه دبستان ها اهميت بيشترى قائل اند تا جوانان را براى انحراف دانشگاه ها مهيا كنند.» (34)

و در وصيت نامه سياسى - الهى خود اشاره مى كنند:

«بايد ملت غارت شده بدانند كه در نيم قرن اخير آن چه به ايران و اسلام ضربه مهلك زده است قسمت عمده اش از دانشگاه ها بوده است. اگر دانشگاه و مراكز تعليم و تربيت ديگر با برنامه هاى اسلامى و ملى در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان جريان داشتند هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن آمريكا و شوروى فرو نمى رفت و هرگز قراردادهاى خانه خراب كن بر ملت محروم غارت زده تحميل نمى شد و هرگز پاى مستشاران خارجى به ايران باز نمى شد و هرگز ذخائر ايران و طلاى سياه اين ملت رنج ديده در جيب قدرت هاى خارجى ريخته نمى شد و هرگز دودمان پهلوى و وابسته هاى به آن اموال ملت را نمى توانستند به غارت برند...»

3- محيط اجتماعى

انسان و محيط بر يكديگر تأثير متقابل دارند، همان گونه كه انسان محيط اجتماعى را مى سازد، همچنين از آن تأثير مى پذيرد. افكار و اخلاق عمومى، ساختار اجتماعى دوستان، شهروندان، عادات و سنت ها، ارتباطات و تبليغات، فرهنگ و هنر، سياست و اقتصاد و ديگر عواملى كه محيط اجتماعى را شكل مى دهد، از عوامل و زمينه هايى است كه در شكل گيرى تربيت و اخلاق فرد نقش مؤثر دارد.

على(ع) اين عوامل را تحت عنوان «زمان» آورده و مى فرمايد:

«النَّاسُ بِزَمانِهِم اَشْبَهُ مِنْهُم بِآبائهِمْ؛ (35) مردم به زمانشان شبيه ترند تا به پدرانشان».

از اين رو سالم سازى شرايط اجتماعى و تبليغات سالم، فيلم و هنر سازنده از طريق رسانه ها و سيستم اقتصادى و نظام سياسى شايسته در تربيت و اخلاق نقش آفرين است.

بر سياست گذاران اجتماعى و برنامه ريزان آموزشى و دست اندركاران امور تربيتى است كه در ساختن محيطى سالم تلاش كنند و با آن چه سلامت محيط را به مخاطره مى افكند به مقابله برخيزند و زمينه رشد و تكامل افراد را فراهم سازند.

قرآن كريم با بيان مسئوليت كارگزاران و مسئولان جامعه، اقامه نماز، زكات و نيكوكارى و امر به معروف و نهى از منكر را مورد توجه قرار مى دهد:

«الَّذينَ اِنْ مَّكَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أقامُواالصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّكوةَ و أَمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ...؛ (36)

آنان كه اگر در زمين مكانت شان داديم نماز را به پا دارند و زكات را ادا كنند و به نيكى فرمان دهند و از زشتى بازدارند.»

1. مناقب خوارزمى، ص 272.

2. دكتر شعارى نژاد، روانشناسى رشد، صص 25 - 21.

3. سوره غافر، آيه 67.

4. سوره حديد، آيه 20.

علامه طباطبائى، از قول شيخ بهائى آورده كه پنج مطلب ياد شده در آيه كريمه به پنج مرحله سال هاى عمر انسان مربوط است. بدين ترتيب: «لعب» براى دوران كودكى، «لهو» دوران نوجوانى، «زينت» دوران جوانى، «تفاخر» دوران بزرگ سالى، «تكاثر» دوران پيرى. (الميزان، ج 19، ص 164).

5. در مباحث گذشته اين ويژگى به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است.

6. وسائل الشيعه، ج 15، ص 194 و مكارم الاخلاق، ص 15.

7. وسائل الشيعه، ج 15، ص 194.

8. ر.ك: وسائل الشيعه، ج 15 ابواب احكام الاولاد.

9. نهج البلاغه، حكمت 399، ص 433 و حق پدر بر فرزند اين است كه او را فرمان برد جز در معاصى الهى.

10. مصباح الشريعه، ص 69.

11. مكارم الاخلاق، ص 225 و وسائل الشيعه، ج 15، ص 195.

12. وسائل الشيعه، ج 15، ص 203.

13. همان، ص 194.

14. نهج البلاغه، نامه 47، ص 321.

15. سوره تحريم، آيه 6.

16. تصنيف غررالحكم، ص 407.

17. بحارالانوار، ج 104، ص 97.

18. سنن النبى، ص 157.

19. وسائل الشيعه، ج 15، ص 196.

20. راه و رسم زندگى، ص 169.

21. دكتر مظلومى، با تربيت مكتبى آشنا شويم، ص 10.

22. دكتر شعارى نژاد، روانشناسى رشد، ص 354.

23. ميزان الحكمه، ج 5، ص 9.

24. نهج البلاغه، نامه 31، ص 297.

25. ميزان الحكمة، ج 5، ص 8.

26. بحارالانوار، ج 23، ص 236.

27. سفينةالبحار، ماده شبب.

28. جهاد اكبر، ص 61.

29. ر.ك: همين كتاب، بحث پويايى تربيت اسلامى (فصل چهارم كتاب).

30. دكتر شعارى نژاد، روانشناسى رشد، ص 70.

31. روان شناسى رشد، ص 56.

32. صحيفه نور، ج 8، ص 240.

33. همان، ج 15، ص 161.

34. همان، ج 15، ص 192.

35. همان، ص 161.

36. سوره حج، آيه 41.


/ 68