شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • جـهان چون بزاري برآيد هـمي
    چو بـسـتي كـمر بر در راه آز
    بيك روي جستن بلندي سزاست
    و ديگر كـه گيتي ندارد درنـگ
    پرسـتـنده آز و جوياي كين
    چو سرو سـهي گوژ گردد بـباغ
    كـند برگ پژمرده و بيخ سسـت
    برويد ز خاك و شود باز خاك
    سر مايه مرد سـنـگ و خرد
    در دانـش و آنگـهي راسـتي
    اگر خود بـماني بـگيتي دراز
    يكي ژرف درياسـت بـن ناپديد
    اگر چـند يابي فزون بايدت
    سه چيزت ببايد كزان چاره نيست
    خوري گر بپوشي و گر گسـتري
    چو زين سه گذشتي همه رنج و آز
    چو داني كه بر تو نـماند جـهان بـخور آنچ داري و بيشي مجوي
    بـخور آنچ داري و بيشي مجوي



  • بدو نيك روزي سرآيد هـمي
    شود كار گيتيت يكـسر دراز
    اگر در ميان دم اژدهاسـت
    سراي سپنجي چه پهن و چه تنگ
    بـگيتي ز كـس نشـنود آفرين
    بدو بر شود تيره روشـن چراغ
    سرش سوي پستي گرايد نخست
    همه جاي ترسست و تيمار و باك
    ز گيتي بي آزاري اندر خورد
    گرين دو نيابي روان كاسـتي
    ز رنـج تـن آيد برفـتـن نياز
    در گـنـج رازش ندارد كـليد
    هـمان خورده يك روز بـگزايدت
    وزو بر سرت نيز پيغاره نيسـت
    سزد گرد بديگر سخن نـنـگري
    چـه در آز پيچي چـه اندر نياز
    چه پيچي تو زان جاي نوشين روان كـه از آز كاهد هـمي آبروي
    كـه از آز كاهد هـمي آبروي


/ 675