شماره 4 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 4





  • شـب تيره شـبديز لهراسـپي
    بـپوشيد زربـفـت رومي قباي
    ز دينار وز گوهر شاهوار
    از ايران سوي روم بـنـهاد روي
    پدر چون ز گشـتاسـپ آگاه شد
    زرير و همـه بـخردان را بـخواند
    بديشان چنين گفت كاين شير مرد
    چـه بينيد و اين را چه درمان كنيد
    چنين گفت موبد كه اين نيك بخت
    چو گشتاسپ فرزند كس را نـبود
    ز هر سو بـبايد فرسـتاد كـس
    گر او بازگردد تو زفـتي مـكـن
    كـه تاج كيان چون تو بيند بـسي
    به گشتاسپ ده زين جهان كشوري
    جز از پـهـلوان رسـتـم نامدار
    بـه بالا و ديدار و فرهنگ و هوش
    فرسـتاد لهراسـپ چندي مهان
    برفـتـند و نوميد بازآمدند نـكوهـش از آن بهر لهراسپ بود
    نـكوهـش از آن بهر لهراسپ بود



  • بياورد با زين گـشـتاسـپي
    ز تاج اندر آويخـت پر هـماي
    بياورد چـندان كش آمد بـه كار
    بـه دل گاه جوي و روان راه جوي
    بـپيچيد و شاديش كوتاه شد
    ز گشتاسپ چندي سخنـها براند
    سر تاجدار اندر آرد بـه گرد
    نـشايد كه اين بر دل آسان كنيد
    گرامي به مردان بود تاج و تخـت
    نـه هرگز كس از نامداران شـنود
    دلاور بزرگان فريادرس
    هـنرجوي و با آز جفتي مـكـن
    نـماند هـمي مـهر او بر كسي
    بـنـه بر سرش نامدار افـسري
    بـه گيتي نـبينيم چون او سوار
    چـنو نامور نيز نـشـنيد گوش
    بـه جستـن گرفتـند گرد جهان
    كـه با اخـتر ديرساز آمدند غـم و رنج تن بهر گشتاسپ بود
    غـم و رنج تن بهر گشتاسپ بود


/ 675