شماره 1 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 1





  • يكي پير بد نامـش آزاد سرو
    دلي پر ز دانش سري پر سخـن
    كـجا نامـه خـسروان داشتي
    بـه سام نريمان كـشيدي نژاد
    بـگويم كـنون آنـچ ازو يافتـم
    اگر مانـم اندر سپنـجي سراي
    سرآرم مـن اين نامه باسـتان
    بـه نام جـهاندار محـمود شاه
    خداوند ايران و نيران و هـند
    بـه بخشش همي گنج بپراگند
    بزرگسـت و چون ساليان بگذرد
    ز رزم و ز بزم و ز بخش و شـكار
    خـنـك آنـك بيند كـلاه ورا
    دو گوش و دو پاي من آهو گرفت
    ببستـم برين گونه بدخواه بخت
    شـب و روز خوانم هـمي آفرين
    همـه شـهر با من بدين ياورند
    كـه تا او به تخت كيي برنشست
    بـپيچاند آن را كه بيشي كـند
    بـبـخـشايد آن را كه دارد خرد
    ازو يادگاري كـنـم در جـهان
    بدين نامـه شـهرياران پيش
    همه رزم و بزمست و راي و سخن
    همان دانش و دين و پرهيز و راي
    ز چيزي كزيشان پـسـند آيدش
    كزان برتران يادگارش بود
    هـمي چشـم دارم بدين روزگار
    دگر چشم دارم بـه ديگر سراي
    كه از من پس از مرگ ماند نشان كـنون بازگردم بـه گفـتار سرو
    كـنون بازگردم بـه گفـتار سرو



  • كـه با احمد سهل بودي به مرو
    زبان پر ز گـفـتارهاي كـهـن
    تـن و پيكر پهـلوان داشـتي
    بـسي داشتي رزم رستم به ياد
    سـخـن را يك اندر دگر بافتـم
    روان و خرد باشدم رهـنـماي
    بـه گيتي بمانم يكي داسـتان
    ابوالـقاسـم آن فر ديهيم و گاه
    ز فرش جهان شد چو رومي پرند
    بـه دانايي از گنـج نام آگـند
    ازو گويد آنكـس كـه دارد خرد
    ز دادش جهان شد چو خرم بـهار
    هـمان بارگاه و سـپاه ورا
    تـهي دستي و سال نيرو گرفت
    بـنالـم ز بخت بد و سال سخت
    بران دادگر شـهريار زمين
    جز آنكس كـه بددين و بدگوهرند
    در كين و دست بدي را ببسـت
    وگر چـند بيشي ز پيشي كـند
    ز اندازه روز برنـگذرد
    كـه تا هست مردم نگردد نـهان
    بزرگان و جـنـگي سواران پيش
    گذشـتـه بـسي روزگار كهن
    هـمان رهنموني به ديگر سراي
    هـمين روز را سودمـند آيدش
    هـمان مونـس روزگارش بود
    كـه دينار يابـم من از شـهريار
    كـه آمرزش آيد مرا از خداي
    ز گنـج شهنـشاه گردنكـشان فروزنده سهـل ماهان بـه مرو
    فروزنده سهـل ماهان بـه مرو


/ 675