شماره 1 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 1





  • كـنون آفرين جـهان آفرين
    ابوالقاسم آن شاه خورشيد چهر
    نـجويد جز از خوبي و راسـتي
    جـهان روشن از تاج محمود باد
    هـميشـه جوان تا جواني بود
    چه گفت آن سراينده دهقان پير
    وزان نامداران پاكيزه راي
    چو دارا به تخت مهي برنشست
    چـنين گفـت با موبدان و ردان
    كه گيتي نجستم به رنج و به داد
    شگفـتي تر از كار من در جهان
    ندانيم جز داد پاداش اين
    نـبايد كـه پيچد كس از رنج ما
    زمانـه ز داد مـن آباد باد
    ازان پس ز هندوسـتان و ز روم
    برفـتـند با هديه و با نـار
    چـنان بد كه روزي ز بهر گلـه
    ز پستي برآمد بـه كوهي رسيد
    بـفرمود كز روم و وز هـندوان
    بـجويند زان آب دريا دري
    چو بگـشاد دانـنده از آب بـند
    چو ديوار شـهر اندرآورد گرد
    يكي آتـش افروخـت از تيغ كوه
    ز هر پيشه يي كارگر خواستـند
    بـه هر سو فرستاد بي مر سپاه جـهان از بدانديش بي بيم كرد
    جـهان از بدانديش بي بيم كرد



  • بـخوانيم بر شـهريار زمين
    بياراسـت گيتي به داد و به مهر
    نيارد بداد اندرون كاسـتي
    همـه روزگارانـش مسعود باد
    هـمان زنده تا زندگاني بود
    ز گشـتاسـپ وز نامدار اردشير
    ز داراب وز رسـم و راي هـماي
    كمر بر ميان بست و بگشاد دست
    بزرگان و بيداردل بـخردان
    مرا تاج يزدان بـه سر بر نـهاد
    نـبيند كـسي آشـكار و نهان
    كـه بر ما پس از ما كنـند آفرين
    ز بيشي و آگـندن گـنـج ما
    دل زير دسـتان ما شاد باد
    ز هر مرز باارز و آباد بوم
    بجستـند خشـنودي شـهريار
    بيامد كـه اسـپان ببيند يلـه
    يكي بي كران ژرف دريا بديد
    بيارند كارآزموده گوان
    رسانـند رودي به هر كـشوري
    يكي شهر فرمود بس سودمـند
    ورا نام كردند داراب گرد
    پرسـتـنده آذر آمد گروه
    هـمي شـهر ايران بياراستند
    ز دشمن همي داشت گيتي نگاه دل بدسـگالان بدو نيم كرد
    دل بدسـگالان بدو نيم كرد


/ 675