شماره 2 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 2





  • چو يك چند بـگذشـت بر شاه روز
    ز غـسانيان طاير شيردل
    سـپاهي ز رومي و از قادسي
    بيامد بـه پيرامـن طيسـفون
    بـه تاراج داد آن هـمـه بوم و بر
    ز پيوند نرسي يكي يادگار
    بيامد بـه ايوان آن ماه روي
    ز ايوانـش بردند و كردند اسير
    چو يك سال نزديك طاير بـماند
    ز طاير يكي دخـتـش آمد چو ماه
    پدر مالـكـه نام كردش چو ديد
    چو شاپور را سال شد بيست و شش
    بـه دشـت آمد و لشكرش را بديد
    ابا هر يكي بادپايي هيون
    هيون برنشستند و اسپان به دست
    ازان پـس ابا ويژگان برنشـسـت
    برفـت از پـس شاه غـسانيان
    فراوان كـس از لشكر او بكشـت
    برآمد خروشيدن داروگير
    كـه اندازه آن ندانـسـت كـس
    حـصاري شدند آن سپه در يمـن
    بياورد شاپور چـندان سـپاه
    ورا با سپاهـش بـه دژ در بيافـت شـب و روز يك ماهشان جنگ بود
    شـب و روز يك ماهشان جنگ بود



  • فروزنده شد تاج گيتي فروز
    كـه دادي فلك را به شمـشير دل
    ز بـحرين و از كرد وز پارسي
    سـپاهي ز اندازه بيش اندرون
    كرا بود با او پي و پا و پر
    كـجا نوشـه بد نام آن نوبـهار
    همه طيسفون گشت پر گفت وگوي
    كـه دانا نـبودند و دانـش پذير
    ز انديشـگان دل به خون در نـشاند
    تو گفتي كه نرسيسـت با تاج و گاه
    كـه دختش همي مملكت را سزيد
    مـهي وش كيي گشت خورشيدفش
    ده و دو هزار از يلان برگزيد
    بـه پيش اندرون مرد صد رهنـمون
    برفـتـند گردان خـسروپرسـت
    ميان كيي تاخـتـن را بببـسـت
    سرافراز طاير هژبر ژيان
    چو طاير چـنان ديد بنمود پـشـت
    ازيشان گرفـتـند چـندي اسير
    برفـتـند آن ماندگان زان سپـس
    خروش آمد از كودك و مرد و زن
    كـه بر مور و بر پشه بربسـت راه
    در جـنـگ و راه گريزش نيافـت سـپـه را بـه دژ بر علف تنگ بود
    سـپـه را بـه دژ بر علف تنگ بود


/ 675