شماره 8 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 8





  • بـبود آن شب و خورد و گفت و شنيد
    چو زرين درفـشي برآورد راغ
    بدو گـفـت روز تو فرخـنده باد
    سزاي تومان جايگاهي نـبود
    چو مـهـمان درويش باشي خورش
    بدو گـفـت شاپور كاي نيك بخـت
    يكي زند واسـت آر با بر سـمـت
    بياورد هرچـش بـفرمود شاه
    بـه زمزم بدو گفـت برگوي راسـت
    چـنين داد پاسـخ ورا باغـبان
    دو چشمم ز جايي كه دارم نشسـت
    نـهاني بـه پاليزبان گـفـت شاه
    چو بـشـنيد زو اين سخن باغـبان
    جـهاندار بـنـهاد بر گـل نـگين
    بدو گـفـت كين گل به موبد سـپار
    سـپيده دمان مرد با مـهر شاه
    چو نزديك درگاه موبد رسيد
    بـه آواز زان بارگـه بار خواسـت
    چو آمد بـه نزديك موبد فراز
    چو موبد نـگـه كرد و آن مـهره ديد
    وزان پـس بران نام چندي گريسـت
    چـنين داد پاسـخ كـه اي نامدار
    يكي ماه با وي چو سرو سـهي
    بدو گـفـت موبد كه اي نامـجوي
    بدو باغـبان گـفـت هركو بـهار
    دو بازو بـه كردار ران هيون هـمي رنـگ شرم آيد از مـهر اوي
    هـمي رنـگ شرم آيد از مـهر اوي



  • سـپيده چو از كوه سر بر كـشيد
    بر ميهـمان شد خداوند باغ
    سرت برتر از بر بارنده باد
    بـه آرام شايسـتـه گاهي نـبود
    نيابي نـه پوشيدن و پرورش
    مـن اين خانه بگزيدم از تاج و تخـت
    بـه زمزم يكي پاسخي پرسـمـت
    بيفزود نزديك شـه پايگاه
    كـجا موبد موبد اكنون كـجاسـت
    كـه اي پاك دل مرد شيرين زبان
    بدان خانـه موبدان موبـه دسـت
    كـه از مـهـتر ده گل مـهره خواه
    گل و مشك و مي خواست و آمد دمان
    بدان باغـبان داد و كرد آفرين
    نـگر تا چـه گويد همـه گوش دار
    بر موبد موبد آمد پـگاه
    پراگـنده گردان و در بـسـتـه ديد
    چو بگـشاد در باغبان رفت راسـت
    بدو مـهر بـنـمود و بردش نـماز
    ز شادي دل راي زن بردميد
    بدان باغبان گفت كاين مهر كيسـت
    نشستـه بـه خان منست اين سوار
    خردمـند و با زيب و با فرهي
    نـشان كـه دارد بـه بالا و روي
    بديدسـت سرو از لـب جويبار
    برش چون بر شير و چـهرش چو خون هـمي زيب تاج آيد از چـهر اوي
    هـمي زيب تاج آيد از چـهر اوي


/ 675