شماره 43 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 43





  • بيامد ز ميدان چو تير از كـمان
    قلم خواست از ترك و قرطاس خواست
    سر عـهد كرد آفرين از نـخـسـت
    بـگـسـترد هـم پاكي و راستي
    سـپينود را جـفـت بـهرامـشاه
    شـهـنـشاه تا جاودان زنده باد
    چو مـن بگذرم زين سپنـجي سراي
    ز فرمان اين تاجور مـگذريد
    سـپاريد گنجـم بـه بـهرامـشاه
    سـپينود را داد مـنـشور هـند
    بـه ايران همي بود شنگـل دو ماه
    بـه دسـتوري بازگشتـن به جاي
    بدان شد شهنـشاه هـمداسـتان
    ز چيزي كـه باشد بـه ايران زمين
    ز دينار و ز گوهر شاهوار
    ز ديبا و از جامـه نابـسود
    بـه اندازه يارانـش را هـم چـنين
    گـسي كردشان شاد و خشنود شاه نـبد هـم بدين هديه همداسـتان
    نـبد هـم بدين هديه همداسـتان



  • بر دخـتر خويش رفـت آن زمان
    ز مشك سيه سوده انقاس خواسـت
    بران كو جـهان از نژندي بشـسـت
    سوي ديو شد كژي و كاسـتي
    سـپردم بدين نامور پيشـگاه
    بزرگان هـمـه پيش او بـنده باد
    بـه قـنوج بهرامشاهـسـت راي
    تـن مرده را سوي آتـش بريد
    هـمان كـشور و تاج و گاه و سـپاه
    نوشـتـه خـطي هـندوي بر پرند
    فرسـتاد پـس مـهـتري نزد شاه
    خود و نامداران فرخـنده راي
    كـه او بازگردد بـه هـندوسـتان
    بـفرمود تا كرد موبد گزين
    ز تيغ و ز خود و كـمر بي شـمار
    كـه آن را شـمار و كرانـه نـبود
    بياراسـت اسـپان بـه ديباي چين
    سـه مـنزل هـمي راند با او به راه عـلـف داد تا مرز هـندوسـتان
    عـلـف داد تا مرز هـندوسـتان


/ 675