پادشاهي هرمز يك سال بود - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پادشاهي هرمز يك سال بود





  • چو هرمز برآمد بـه تـخـت پدر
    چو پيروز را ويژه گفتي ز خشـم
    سوي شاه هيتال شد ناگـهان
    چـغاني شـهي بد فغانيش نام
    فـغانيش را گفت كاي نيك خواه
    پدر تاج شاهي به كهتر سـپرد
    چو لشكر دهي مر مرا گنج هست
    فـغاني بدو گفت كه آري رواست
    بـه پيمان سپارم سپاهي تو را
    كـه باشد مرا ترمذ و ويسه گرد
    بدو گفـت پيروز كاري رواسـت
    بدو داد شـمـشيرزن سي هزار
    سـپاهي بياورد پيروزشاه
    برآويخـت با هرمز شـهريار
    سرانـجام هرمز گرفـتار شد
    چو پيروز روي برادر بديد
    بـفرمود تا بارگي برنشـسـت فرسـتاد بازش بايوان خويش
    فرسـتاد بازش بايوان خويش



  • بـه سر برنـهاد آن كيي تاج زر
    همي آب رشك اندر آمد به چشم
    ابا لشكر و گنج و چندي مـهان
    جهانـجوي با لشكر و گنج و كام
    دو فرزند بوديم زيباي گاه
    چو بيدادگر بد سـپرد و بـمرد
    سـليح و بزرگي و نيروي دست
    جـهاندار هـم بر پدر پادشاست
    نـمايم سوي داد راهي تو را
    كـه خون عهد اين دارم از يزدگرد
    فزون زان بتو پادشاهي سزاست
    ز هيتاليان لـشـكري نامدار
    كـه از گرد تاريك شد چرخ ماه
    فراوان بـبودسـتـشان كارزار
    همـه تاجـها پيش او خوار شد
    دلـش مـهر پيوند او برگزيد
    بـشد تيز و ببسود رويش بدست بدو خوانده بد عهد و پيمان خويش
    بدو خوانده بد عهد و پيمان خويش


/ 675