شماره 14 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 14





  • چوپيدا شد آن چادر قيرگون
    چو آواز دارنده پاس خاسـت
    بيامد دبير خردمـند و راد
    بدو گـفـت عـهدي ز ايرانيان
    كـه بـهرام شاهست و پيروزبخت
    نـجويد جز از راسـتي درجـهان
    نوشـتـه شد آن شمع برداشتند
    چو پـنـهان شد آن چادر لاژورد
    بيامد يكي مرد پيروزبـخـت
    برفـتـند ايوان شاهي چو عاج
    برتـخـت زرين يكي زيرگاه
    نـشـسـت از بر تخت بهرامشاه
    دبيرش بياورد عـهد كيان
    گوايي نوشـتـند يكـسر مـهان
    بران نامـه چون نام كردند ياد
    چنين گفت كاين پادشاهي مراست
    چـنين هـم بـماناد سالي هزار
    پـسر بر پـسر هم چنين ارجمـند
    باذر مـه اندر بد و روز هور
    چـنين گـفـت زان پس بايرانيان
    كـسي كوبرين نيست همداسـتان
    بـه ايران مباشيد بيش از سـه روز
    بر آيد هـمـه نزد خـسرو شويد
    نـه از دل برو خواندند آفرين
    هرآنكـس كـه با شاه پيوسته بود برفـتـند زان بوم تا مرز روم
    برفـتـند زان بوم تا مرز روم



  • درفـشان شد اختر بـچرخ اندرون
    قلم خواست بهرام و قرطاس خواست
    دوات و قـلـم پيش دانا نـهاد
    بـبايد نوشـتـن برين پرنيان
    سزاوار تاج است و زيباي تـخـت
    چـه در آشـكار و چه اندر نـهان
    شـب تيره بانديشـه بگذاشتـند
    جـهان شد ز ديدار خورشيد زرد
    نـهاد اندر ايوان بـهرام تـخـت
    بياويخـتـند از برگاه تاج
    نـهادند و پـس برگـشادند راه
    بـه سر برنـهاد آن كياني كـلاه
    نوشـتـه بران پربـها پرنيان
    كـه بـهرام شد شـهريار جـهان
    بروبر يكي مـهر زرين نـهاد
    بدين بر شـما پاك يزدان گواسـت
    كـه از تخمـه مـن بود شـهريار
    بـماناد با تاج و تـخـت بـلـند
    كـه از شير پر دخته شد پشت گور
    كـه برخاست پرخاش و كين از ميان
    اگر كژ باشيد اگر راسـتان
    چـهارم چو از چرخ گيتي فروز
    برين بوم و بر بيش ازين مـغـنويد
    كـه پردخـتـه از تو مـبادا زمين
    بران پادشاهي دلش خسـتـه بود پراگـنده گـشـتـند ز آباد بوم
    پراگـنده گـشـتـند ز آباد بوم


/ 675