شماره 3 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 3





  • چوبشنيد شيروي بگريست سخت
    چوازپيش برخاسـتـند آن گروه
    بـه گفـتار زشت و به خون پدر
    فرود آمد از تخـت شاهي قـباد
    ز مژگان همي بر برش خون چكيد
    چوبرزد سرازتيره كوه آفـتاب
    برفـتـند يكـسر سوي بارگاه
    برفـتـند گردنـكـشان پيش او
    نشـسـتـند با روي كرده دژم
    بدانـسـت كايشان بدانسان دژم
    بديشان چنين گفت كان شـهريار
    كـه غمـگين نـباشد به درد پدر
    نـبايد كـه دارد بدو كـس اميد
    چـنين يافـت پاسـخ زمرد گناه
    تو او رابـه دل نا هـشيوار خوان
    چـنين داد شيروي پاسخ كه شاه
    سـخـن خوب را نيم يك ماه نيز
    مـگر شاد باشيم ز اندرز او
    چو پاسـخ شنيدند برخاستـند
    بـه خواليگران شاه شيروي گفت
    بـه پيشش همه خوان زرين نهيد
    برنده هـمي برد و خسرو نـخورد همه خوردش از دست شيرين بدي
    همه خوردش از دست شيرين بدي



  • دلش گشت ترسان ازان تاج وتخت
    كـه او راهمي داشتندي سـتوه
    جوان را همي سوختـندي جـگر
    دودسـت گرامي به سر برنـهاد
    چو آگاهي او به دشـمـن رسيد
    بد انديش را سر بر آمد ز خواب
    چو بشنيد بنشسـت برگاه شاه
    ز گردان بيگانـه و خويش او
    زبانـش نجـنـبيد بر بيش و كم
    نشـسـتـه چرايند بادرد وغم
    كـجا باشد از پـشـت پروردگار
    نـخوانـمـش جز بد تن و بد گهر
    كـه او پوده تر باشد از پوده بيد
    كه هركس كه گويد پرستم دو شاه
    وگر ارجـمـندي بود خوار خوان
    چوبي گنـج باشد نيرزد سـپاه
    ز راه درشـتي نـگوييم چيز
    كـه گنجست سرتاسر اين مرز او
    سوي خانـه ها رفتـن آراستـند
    كـه چيزي ز خسرو نبايد نهفـت
    خورشـها بر و چرب و شيرين نهيد
    ز چيزي كه ديدي بخوان گرم و سرد كه شيرين بخوردنش غمگين بدي
    كه شيرين بخوردنش غمگين بدي


/ 675