پادشاهي فرخ زاد - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پادشاهي فرخ زاد





  • ز جـهرم فرخ زاد راخواندند
    چو برتخت بنشسـت و كرد آفرين
    منـم گفـت فرزند شاهنشهان
    ز گيتي هرآنكـس كـه جويد گزند
    هر آنكس كه جويد به دل راسـتي
    بدارمـش چون جان پاك ارجمند
    چو يك ماه بگذشت بر تخـت اوي
    هـمين بودش از روز و آرام بـهر
    بخورد و يكي هفته زان پس بزيست
    هـمي پادشاهي به پايان رسيد
    چـنين اسـت كردار گردنده دهر
    بـخور هرچ داري به فردا مـپاي
    سـتاند ز تو ديگري را دهد
    بـخور هرچ داري فزوني بده هرآنگـه كـه روز تو اندر گذشت
    هرآنگـه كـه روز تو اندر گذشت



  • بران تخـت شاهيش بنـشاندند
    ز نيكي دهـش بر جـهان آفرين
    نـخواهـم جز از ايمني در جهان
    چو مـن شاه باشم نگردد بلـند
    نيارد بـه كار اندرون كاسـتي
    نـجويم ابر بي گزندان گزند
    بـخاك اندر آمد سر و بخـت اوي
    يكي بـنده در مي برآميخـت زهر
    هرآنكس كه بشنيد بروي گريست
    ز هر سو همي دشمـن آمد پديد
    نـگـه كـن كزو چند يابي تو بهر
    كـه فردا مـگر ديگر آيدش راي
    جـهان خوانيش بي گمان بر جهد
    تو رنـجيده اي بـهر دشمن منـه نـهاده همـه باد گردد به دشت
    نـهاده همـه باد گردد به دشت


/ 675