شماره 7 - شاهنامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شاهنامه - نسخه متنی

ابوالقاسم فردوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شماره 7





  • چو بـشـنيد نوذر كه قارن برفـت
    هـمي تاخـت كز روز بد بـگذرد
    چو افراسياب آگـهي يافـت زوي
    سـپاه انجـمـن كرد و پويان برفت
    چو تـنـگ اندر آمد بر شـهريار
    بدان سان كه آمد همي جسـت راه
    شـب تيره تا شد بـلـند آفـتاب
    ز گرد سواران جـهان تار شد
    خود و نامداران هزار و دويسـت
    بـسي راه جستـند و بگريختـند
    چـنان لـشـكري را گرفته به بند
    اگر با تو گردون نـشيند بـه راز
    هـمو تاج و تخـت بـلـندي دهد
    به دشمن همي ماند و هم به دوست
    سرت گر بـسايد بـه ابر سياه
    وزان پـس بـفرمود افراسياب
    بـجوييد تا قارن رزم زن
    چو بشـنيد كاو پيش ازان رفتـه بود
    غـمي گشـت ازان كار افراسياب
    كـه قارن رها يافت از وي بـه جان
    چـنين گـفـت با ويسـه نامور
    كـه چون قارن كاوه جـنـگ آورد ترا رفـت بايد ببـسـتـه كـمر
    ترا رفـت بايد ببـسـتـه كـمر



  • دمان از پسش روي بنهاد و تـفـت
    سـپـهرش مـگر زير پي نسـپرد
    كـه سوي بيابان نـهادسـت روي
    چو شير از پسش روي بنهاد و تفـت
    همـش تاخـتـن ديد و هم كارزار
    كـه تا بر سر آرد سري بي كـلاه
    هـمي گـشـت با نوذر افراسياب
    سرانـجام نوذر گرفـتار شد
    تو گفتي كشان بر زمين جاي نيست
    بـه دام بـلا هـم برآويخـتـند
    بياورد با شـهريار بـلـند
    هـم از گردش او نيابي جواز
    هـمو تيرگي و نژندي دهد
    گـهي مـغز يابي ازو گاه پوسـت
    سرانـجام خاك اسـت ازو جايگاه
    كـه از غار و كوه و بيابان و آب
    رهايي نيابد ازين انـجـمـن
    ز كار شبسـتان برآشـفـتـه بود
    ازو دور شد خورد و آرام و خواب
    بران درد پيچيد و شد بدگـمان
    كـه دل سخت گردان به مرگ پسر
    پلـنـگ از شتابـش درنـگ آورد يكي لشـكري ساخـتـه پرهـنر
    يكي لشـكري ساخـتـه پرهـنر


/ 675