حكايت دو روباه كه شكار خسرو شدند - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت دو روباه كه شكار خسرو شدند





  • آن دو روبه چون به هم هم برشدند
    خسروى در دشت شد با يوز و باز
    ماده مي پرسد ز نر، كى رخنه جوى
    گفت اگر ما را بود از عمر بهر
    ديگرى گفتش كه ابليس از غرور
    من چو با او برنمي آيم به زور
    چون كنم كز وى نجاتى باشدم
    گفت تا پيش توست اين نفس سگ
    عشوه ى ابليس از تلبيس تست
    گر كنى يك آرزوى خود تمام
    گلخن دنيا كه زندان آمدست دست از اقطاع او كوتاه دار
    دست از اقطاع او كوتاه دار



  • پس به عشرت جفت يك ديگر شدند
    آن دو روبه را ز هم افكند باز
    ما كجا با هم رسيم، آخر بگوى
    بر دكان پوستين دوزان شهر
    راه بر من مي زند وقت حضور
    در دلم از غبن آن افتاد شور
    وز مى معنى حياتى باشدم
    از برت ابليس نگريزد به تگ
    در تو يك يك آرزو ابليس تست
    در تو صد ابليس زايد والسلام
    سر به سر اقطاع شيطان آمدست تا نباشد هيچ كس را با تو كار
    تا نباشد هيچ كس را با تو كار


/ 333