حكايت غافلى كه عود مي سوخت - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت غافلى كه عود مي سوخت





  • گر شود آن خلط و آن خون كم ازو
    آنك حسن او ز خلط و خون بود
    چند گردى گرد صورت عيب جوى
    گر برافتد پرده از پيشان كار
    محو گردد صورت آفاق كل
    دوستى صورتى مختصر
    وانك او را دوستى غيبيست هرچ نه اين دوستى ره گيردت
    هرچ نه اين دوستى ره گيردت



  • زشت تر نبود درين عالم ازو
    دانى آخر كان نكويى چون بود
    حسن در غيبست، حسن از غيب جوى
    نه همى ديار ماند نه ديار
    عزها كلى بدل گردد به ذل
    دشمنى گردد همه با يك دگر
    دوستى اينست كز بى عيبى است بس پشيمانى كه ناگه گيردت
    بس پشيمانى كه ناگه گيردت


/ 333