راه بينى كه از دست كسى شربت نمي خورد - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راه بينى كه از دست كسى شربت نمي خورد





  • راه بينى بود بس عالى نفس
    سايلى گفت اى به حضرت نسبتت
    گفت مردى بينم استاده زبر
    با چنين مردى موكل بر سرم
    با موكل شربتم چون خوش بود
    هرچ آنرا پاى دارى يك دمست
    ازپى يك ساعته وصلى كه نيست
    گر تو هستى از مرادى سرفراز
    ور شدت از نامرادى تيره حال
    گر ترا رنجى رسد گر زاريى
    آنچ آن بر انبيا رفت از بلا
    آنچ در صورت ترا رنجى نمود
    صد عنايت مي رسد در هر دميت
    مي نيارد ياد از احسان او اين كجا باشد نشان دوستى
    اين كجا باشد نشان دوستى



  • هرگز او شربت نخورد از دست كس
    چون به شربت نيست هرگز رغبتت
    تا كه شربت باز گيرد زودتر
    زهر من باشد اگر شربت خورم
    اين نه جلابى بود كاتش بود
    نيم جو ارزد اگر صد عالمست
    چون نهم بنياد بر اصلى كه نيست
    از مراد يك نفس چندين مناز
    نامرادى چون دمى باشد منال
    آن ز عز تست نه از خواريى
    هيچ كس ندهد نشان از كربلا
    در صفت بيننده را گنجى نمود
    هست از احسان و برش عالميت
    برندارى اندكى رنج آن او تيره مغزا،پاى تا سر پوستى
    تيره مغزا،پاى تا سر پوستى


/ 333