گفتگوى شيخ غورى با سنجر - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتگوى شيخ غورى با سنجر





  • شيخ غوري، آن به كلى گشته كل
    از قضا مي رفت سنجر با شكوه
    شيخ گفتش بى سر و بى پا همه
    گر تو ما را دوست دارى بر دوام
    ور تو ما را دشمنى نه دوست دار
    دوستى و دشمنى ما را ببين
    گر بزير پل درآيى يك نفس
    سنجرش گفتا نيم مرد شما
    نه شما را دوستم نه دشمنم
    از شما هم فخر و هم عاريم نيست
    همت آمد همچو مرغى تيز پر
    گر بپرد جز ببينش كى بود سير او ز آفاق گيتى برترست
    سير او ز آفاق گيتى برترست



  • رفت با ديوانگان در زير پل
    گفت زير پل چه قومند اين گروه
    از دو بيرون نيست جان ما همه
    زود از دنيا برآريمت مدام
    زود از دينت برآريم اينت كار
    پاى درنه خويش را رسوا ببين
    وارهى زين طم طراق و زين هوس
    حب و بغضم نيست درخورد شما
    رفتم اينك تا نسوزد خرمنم
    با بدو نيك شما كاريم نيست
    هر زمان در سير خود سر تيزتر
    در درون آفرينش كى بود كو ز هشيارى و مستى برترست
    كو ز هشيارى و مستى برترست


/ 333