سقايى كه از سقاى ديگر آب خواست - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سقايى كه از سقاى ديگر آب خواست





  • با چنين خصمى ز بى تيغى به دست
    گر ترا نورى ز نفس آمد پديد
    تو بدان نور نجس غره مباش
    نه ز تاريكى ره نوميد شو
    تا تو پندار خويشى اى عزيز
    چون برون آيى ز پندار وجود
    ور ترا پندار هستى هست هيچ
    ذره اى گر طعم هستى با شدت
    گر پديد آيى به هستى يك نفس
    تا تو هستي، رنج جان را تن بنه گر تو آيى خود به هستى آشكار
    گر تو آيى خود به هستى آشكار



  • كى تواند هيچ كس ايمن نشست
    زخم كژدم از كرفس آمد پديد
    چون نه اى خورشيد جز ذره مباش
    نه ز نورش هم بر خورشيد شو
    خواندن و راندن نه ارزد يك پشيز
    بر تو گردد دور پرگار وجود
    نبودت از نيستى در دست هيچ
    كافرى و بت پرستى با شدت
    تير باران آيدت از پيش و پس
    صد قفا را هر زمان گردن بنه صد قفات از پى در آرد روزگار
    صد قفات از پى در آرد روزگار


/ 333