حكايت عزيزى كه از داشتن خداوند شادى ميكرد - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت عزيزى كه از داشتن خداوند شادى ميكرد





  • آن عزيزى گفت شد هفتاد سال
    كين چنين زيبا خداونديم هست
    چون تو مشغولى بجويايى عيب
    عيب جويا، تو به چشم عيب بين
    اولا از عيب خلق آزاد شو
    موى بشكافى به عيب ديگران گر به عيب خويشتن مشغوليى
    گر به عيب خويشتن مشغوليى



  • تا ز شادى مي كنم و از ناز حال
    با خداونديش پيونديم هست
    كى كنى شادى به زيبايى غيب
    كى توانى بود هرگز غيب بين
    پس به عشق غيب مطلق شاد شو
    ور بپرسم عيب تو كورى در آن گرچه بس معيوبيى مقبوليى
    گرچه بس معيوبيى مقبوليى


/ 333