حكايت عاشقى كه عيب چشم يار را پس از نقصان عشق ديد - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت عاشقى كه عيب چشم يار را پس از نقصان عشق ديد





  • بود مردى شيردل خصم افكنى
    داشت بر چشم آن زن همچون نگار
    زان سپيدى مرد بودش بي خبر
    مرد عاشق چون بود در عشق زار
    بعد از آن كم گشت عشق آن مرا را
    عشق آن زن در دلش نقصان گرفت
    پس بديد آن مرد عيب چشم يار
    گفت آن ساعت كه شد عشق تو كم
    چون ترا در عشق نقصان شد پديد
    كرده اى از وسوسه پر شور دل
    چند جويى ديگران را عيب باز تا چو بر تو عيب تو آيد گران
    تا چو بر تو عيب تو آيد گران



  • گشت عاشق پنج سال او بر زنى
    يك سر ناخن سپيدى آشكار
    گرچه بسيارى برافكندى نظر
    كى خبر يابد ز عيب چشم يار
    دارويى آمد پديد آن درد را
    كار او برخويشتن آسان گرفت
    اين سپيدى گفت كى شد آشكار
    چشم من عيب آن زمان آورد هم
    عيب در چشمم چنين زان شد پديد
    هم ببين يك عيب خود اى كور دل
    آن خود يك ره بجوى از جيب باز نبودت پرواى عيب ديگران
    نبودت پرواى عيب ديگران


/ 333