حكايت محتسبى كه مستى را ميزد و گفتار آن مست - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت محتسبى كه مستى را ميزد و گفتار آن مست





  • محتسب آن مرد را مي زد به زور
    زانك كز نام حرام اين جايگاه
    بوديى تو مست تر از من بسى
    در جفاى من مرو زين بيش نيز
    ديگرى گفتش كه اى سرهنگ راه
    چون شود بر من جهان روشن ازو
    از نكوتر چيز اگر آگاهمى
    گفت اى جاهل نه اى آگاه ازو
    مرد را درخواست آگاهى بهست
    در همه عالم گر آگاهى ازو
    هرك در خلوت سراى او شود هرك بويى يافت از خاك درش
    هرك بويى يافت از خاك درش



  • مست گفت اى محتسب كم كن تو شور
    مستى آوردى و افكندى ز راه
    ليك آن مستى نمي بيند كسى
    داد بستان اندكى از خويش نيز
    زو چه خواهم گر رسم آن جايگاه
    مي ندانم تا چه خواهم من ازو
    چون رسيدم من بدو، آن خواهمى
    زو كه چيزى خواهد، او را خواه ازو
    كو زهر چيزى كه مي خواهى به است
    زو چه به دانى كه آن خواهى ازو
    ذره ذره آشناى او شود كى بر شوت بازگردد از درش
    كى بر شوت بازگردد از درش


/ 333