سخن عاشقى كه بر خاكستر حلاج نشست - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخن عاشقى كه بر خاكستر حلاج نشست





  • كرده او را واقف اسرار خويش
    بعد از آنش محو كرده محو كل
    باز گردانيده او را خاك راه
    پس ميان اين فنا صد گونه راز
    بعد از آن او را بقايى داده كل
    تو چه دانى تا چه دارى پيش تو
    تا نگردد جان تو مردود شاه
    تا نيابى در فنا كم كاستى
    اول اندازد بخوارى در رهت
    نيست شو تا هستيت از پى رسد تا نگردى محو خوارى فنا
    تا نگردى محو خوارى فنا



  • داده او را معرفت در كار خويش
    زان همه عزت درافكنده بذل
    باز كرده فانى او را چندگاه
    گفته بى او، ليك با او گفته باز
    عين عزت كرده بر وى عين ذل
    با خود آى آخر فروانديش تو
    كى شوى مقبول شاه آن جايگاه
    در بقا هرگز نبينى راستى
    باز برگيرد به عزت ناگهت
    تا تو هستي، هست در تو كى رسد كى رسد ابات از عز بقا
    كى رسد ابات از عز بقا


/ 333