حكايت ابوسعيد مهنه با مستى كه به در خانقاه او آمد - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت ابوسعيد مهنه با مستى كه به در خانقاه او آمد





  • بوسعيد مهنه با مردان راه
    مستى آمد اشك ريزان بي قرار
    پرده از ناسازگارى بازكرد
    شيخ كو را ديد آمد در برش
    گفت هان اى مست اينجا كم ستيز
    مست گفت اى حق تعالى يار تو
    تو سر خود گير و رفتى مردوار
    گر ز هر كس دست گيرى آمدى
    دست گيرى نيست كار تو، برو
    شيخ در خاك اوفتاد از درد او
    اى همه تو ناگزير من تو باش
    مانده ام در چاه زندان پاى بست
    هم تن زندانيم آلوده شد گرچه بس آلوده در راه آمدم
    گرچه بس آلوده در راه آمدم



  • بود روزى در ميان خانقاه
    تا دران خانقاه آشفته وار
    گريه و بدمستيى آغازكرد
    ايستاد از روى شفقت بر سرش
    از چه مي باشي، به من ده دست و خيز
    نيست شيخا دست گيرى كار تو
    سر فرورفته مرا با او گذار
    مور در صدر اميرى آمدى
    نيستم من در شمار تو برو
    سرخ گشت از اشك روى زرد او
    اوفتادم دست گير من تو باش
    در چنين چاهم كه گيرد جز تو دست
    هم دل محنت كشم فرسوده شد عفو كن كز حبس وز چاه آمدم
    عفو كن كز حبس وز چاه آمدم


/ 333