گفتگوى خضر(ع)با ديوانه اي
بود آن ديوانه ى عالى مقام راى آن دارى كه باشى يار من زانك خوردى آب حيوان چند راه من در آنم تابگويم ترك جان چون تو اندر حفظ جانى مانده بهتر آن باشد كه چون مرغان ز دام
بهتر آن باشد كه چون مرغان ز دام
خضر با او گفت اى مرد تمام گفت با تو برنيايد كار من تابماند جان تو تا ديرگاه زانك بى جانان ندارم برگ آن من به تو هر روز جان افشانده دور مي باشيم از هم والسلام
دور مي باشيم از هم والسلام