حكايت كوف - منطق الطیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق الطیر - نسخه متنی

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت كوف





  • كوف آمد پيش چون ديوانه اى
    عاجزي ام در خرابى زاده من
    گرچه معمورى بسى خوش يافتم
    هرك در جمعيتى خواهد نشست
    در خرابى جاى مي سازم به رنج
    عشق گنجم در خرابى ره نمود
    دور بردم از همه كس رنج خويش
    گر فرو رفتى به گنجى پاى من
    عشق بر سيمرغ جز افسانه نيست
    من نيم در عشق او مردانه اى
    هدهدش گفت اى ز عشق گنج مست
    بر سر آن گنج خود را مرده گير
    عشق گنج و عشق زر از كافريست
    زر پرستيدن بود از كافرى هر دلى كز عشق زر گيرد خلل
    هر دلى كز عشق زر گيرد خلل



  • گفت من بگزيده ام ويرانه اى
    در خرابى مي روم بي باده من
    هم مخالف هم مشوش يافتم
    در خرابى بايدش رفتن چو مست
    زانك باشد در خرابى جاى گنج
    سوى گنجم جز خرابى ره نبود
    بوك يابم بى طلسمى گنج خويش
    باز رستى اين دل خودراى من
    زانك عشقش كار هر مردانه نيست
    عشق گنجم بايد و ويرانه اى
    من گرفتم كامدت گنجى به دست
    عمر رفته ره به سر نابرده گير
    هرك از زر بت كند او آزريست
    نيستى آخر ز قوم سامرى در قيامت صورتش گردد بدل
    در قيامت صورتش گردد بدل


/ 333