بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت خواجه نيكوكار و بنده نافرمان





  • بزرگى هنرمند آفاق بود
    از اين خفرقى موى كاليده اى
    چو عبانش آلوده دندان به زهر
    مدامش به روى آب چشم سبل
    گره وقت پختن بر ابرو زدى
    دمادم به نان خوردنش هم نشست
    نه گفت اندر او كار كردى نه چوب
    گهى خار و خس در ره انداختى
    ز سيماش وحشت فراز آمدى
    كسى گفت از اين بنده ى بد خصال
    نيرزد وجودى بدين ناخوشى
    منت بنده اى خوب و نيكو سير
    وگر يك پشيز آورد سر مپيچ
    شنيد اين سخن مرد نيكو نهاد
    به دست اين پسر طبع و خويش وليك
    چو زو كرده باشم تحمل بسى تحمل چو زهرت نمايد نخست
    تحمل چو زهرت نمايد نخست



  • غلامش نكوهيده اخلاق بود
    بدي، سر كه در روى ماليده اى
    گرو برده از زشت رويان شهر
    دويدى ز بوى پياز بغل
    چو پختند با خواجه زانو زدى
    وگر مردى آبش ندادى به دست
    شب و روز از او خانه در كند و كوب
    گهى ماكيان در چه انداختى
    نرفتى به كارى كه باز آمدى
    چه خواهي؟ ادب ، يا هنر، يا جمال؟
    كه جورش پسندى و بارش كشى
    بدست آرم، اين را به نخاس بر
    گران است اگر راست خواهى به هيچ
    بخنديد كاى يار فرخ نژاد
    مرا زو طبيعت شود خوى نيك
    توانم جفا بردن از هر كسى ولى شهد گردد چو در طبع رست
    ولى شهد گردد چو در طبع رست


/ 272