بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت





  • سيهكارى از نردبانى فتاد
    پسر چند روزى گرستن گرفت
    به خواب اندرش ديد و پرسيد حال
    بگفت اى پسر قصه بر من مخوان
    نكو سيرتى بى تكلف برون
    به نزديك من شب رو راهزن
    يكى بر در خلق رنج آزماى
    ز عمرو اى پسر چشم اجرت مدار
    نگويم تواند رسيدن به دوست
    ره راست رو تا به منزل رسى
    چو گاوى كه عصار چشمش ببست
    كسى گر بتابد ز محراب روى
    تو هم پشت بر قبله اى در نماز
    درختى كه بيخش بود برقرار
    گرت بيخ اخلاص در بوم نيست
    هر آن كافگند تخم بر روى سنگ
    منه آبروى ريا را محل
    چو در خفيه بد باشم و خاكسار
    به روى و ريا خرقه سهل است دوخت چه دانند مردم كه در جامه كيست؟
    چه دانند مردم كه در جامه كيست؟



  • شنيدم كه هم در نفس جان بداد
    دگر با حريفان نشستن گرفت
    كه چون رستى از حشر و نشر و سال؟
    به دوزخ در افتادم از نردبان
    به از نيك نامى خراب اندرون
    به از فاسق پارسا پيرهن
    چه مزدش دهد در قيامت خداي؟
    چو در خانه ى زيد باشى به كار
    در اين ره جز آن كس كه رويش در اوست
    تو در ره نه اي، زين قبل واپسى
    دوان تا به شب، شب همان جا كه هست
    به كفرش گواهى دهند اهل كوى
    گرت در خدا نيست روى نياز
    بپرور، كه روزى دهد ميوه بار
    از اين بر كسى چون تو محروم نيست
    جوى وقت دخلش نيايد به چنگ
    كه اين آب در زير دارد وحل
    چه سود آب ناموس بر روى كار؟
    گرش با خدا در توانى فروخت نويسنده داند كه در نامه چيست
    نويسنده داند كه در نامه چيست


/ 272