بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نظر در اسباب وجود عالم





  • نهاده ست بارى شفا در عسل
    عسل خوش كند زندگان را مزاج
    رمق مانده اى را كه جان از بدن
    يكى گرز پولاد بر مغز خورد
    ز پيش خطر تا توانى گريز
    درون تا بود قابل شرب و اكل
    خراب آنگه اين خانه گردد تمام
    طبايع تر و خشك و گرم است و سرد
    يكى زين چو بر ديگرى يافت دست
    اگر باد سرد نفس نگذرد
    وگر ديگ معده نجوشد طعام
    در اينان نبندد دل، اهل شناخت
    توانايى تن مدان از خورش
    به حقش كه گرديده بر تيغ و كارد
    چو رويى به طاعت نهى بر زمين گدايى است تسبيح و ذكر و حضور
    گدايى است تسبيح و ذكر و حضور



  • نه چندان كه زور آورد با اجل
    ولى درد مردن ندارد علاج
    برآمد، چه سود انگبين در دهن؟
    كسى گفت صندل بمالش به درد
    وليكن مكن با قضا پنجه تيز
    بدن تازه روى است و پاكيزه شكل
    كه با هم نسازند طبع و طعام
    مركب از اين چار طبع است مرد
    ترازوى عدل طبيعت شكست
    تف معده جان در خروش آورد
    تن نازنين را شود كار خام
    كه پيوسته با هم نخواهند ساخت
    كه لطف حقت مي دهد پرورش
    نهي، حق شكرش نخواهى گزارد
    خدا را ناگوى و خود را مبين گدا را نبايد كه باشد غرور
    گدا را نبايد كه باشد غرور


/ 272