به حرف بدگويان گوش نده - آیین همسرداری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین همسرداری - نسخه متنی

ابراهیم امینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به حرف بدگويان گوش نده

يكى از صفات زشتى كه در بين مردم شيوع دارد صفت عيبجويى وبدگويى از ديگران است. اين صفت كثيف علاوه بر زشتى ذاتى كه داردمفاسد بيشمارى را نيز ايجاد ميكند،سبب بدبينى و سوءظن مى شود،نفاق ودشمنى بوجود مى آورد،مردم را بجان هم مى اندازد، رشته هاى انس و مودت را قطع ميكند،صفا و صميميت را از بين مى برد،كانون گرم خانوادگى راسرد مى كند،در بين زن و مرد جدايى مى افكند،باعث قتل و جنايت مى شود.

متاسفانه اين عيب بزرگ به طورى در بين ما شايع شده كه زشتى خود را از دست داده است، نقل هر مجلس و زينت بخش هر محفل و يك سرگرمى رسمى بشمار مى رود،كمتر مجلسى اتفاق مى افتد كه از كسى بدگويى نشود،مخصوصا اگر مجلسى زنانه باشد،وقتى دو زن با هم برخوردنمودند بدگويى و ولنگارى شروع مى شود،از اين بد بگو از آن بد بگو،پشت سر اين بد بگو پشت سر آن بد بگو،گويا در عيبجويى مسابقه گذاشته اند،بدتر از همه اينكه گاهى ديگران را رها كرده به شوهران يكديگر مشغول مى شوند،بالاخره عيب و نقصى براى شوهر ديگرى پيداكرده مى گويد،يا از قيافه و شكلش مذمت مى كند،يا از شغل و كارش بدگويى مى نمايد،يا به مراتب تحصيلاتش ايراد مى گيرد يا از اخلاق وآدابش انتقاد ميكند يا به اوضاع مالى اش خرده گيرى ميكند،اگرنفت فروش باشد ميگويد شوهرت بوى نفت مى دهد چگونه با او بسرمى برى؟اگر كفاش باشد مى گويد چرا به كفاش شوهر كردى؟اگر راننده باشد ميگويد: شوهرت هميشه در سفر است،خيرى نمى بينى،اگر قصاب باشد مى گويد:بوى دنبه ميدهد. اگر ادارى باشد ميگويد:در زندگى و محل شغل آزادى ندارد،اگر ندار و كم درآمد باشد ميگويد:چگونه با اين شوهرندار مى سازى؟حيف از تو خانم به اين خوشگلى كه شوهرت زشت وبد تركيب است،شوهرت كوتاه قد يا سياه رنگ يا لاغر اندام است،چرا به يك چنين مردى شوهر كردى؟مگر پدر و مادرت از تو سير شده بودند كه ترا به يك چنين مردى شوهر دادند؟تو كه صدها خواستگار داشتى،حيف نبود به يك مرد بى سواد كوتاه فكر شوهر كنى و از تمام خوشيها محروم گردى؟نه سينما نه تفريح،پس چى؟

راستى چه شوهر بد اخلاقى دارى هر وقت او را مى بينم صورتش درهم كشيده و عبوس است، چه طور با او زندگى ميكنى؟واه!بعد از اين همه تحصيلات رفتى به يك دهاتى شوهر كردى؟

سخنان مذكور و صدها مانند اينها است كه در بين خانمها رد و بدل مى شود.اصولا با اين قبيل ولنگاريها عادت كرده اند،در آثار و نتائج سخنانشان اصلا فكر نمى كنند،فكر نمى كنند كه ممكن است با يك جمله كوتاه زنى از شوهرش دلسرد شده كار به طلاق و جدايى بلكه به قتل وجنايت منتهى شود.

اينگونه زنها واقعا شيطانى هستند به صورت انسان،دشمن آسايش و خوشى خانواده ها هستند،همانند شيطان ايجاد نفاق و دشمنى و اختلاف مى كنند،كانونهاى گرم زناشويى را به زندانهاى تاريك و دردناك تبديل مى سازند.چه بايد كرد؟اينهم يكى از صفات زشت و بى ادبيهاى اجتماع مااست،با اينكه اسلام شديدا از اين عمل نهى كرده ما حاضر نيستيم اين خوى پليد را از خود دور سازيم.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:اى كسانيكه به زبان مدعى اسلام هستيد ليكن ايمان در دلتان راه نيافته،از مسلمانها بدگويى نكنيد ودر صدد عيبجويى نباشيد.زيرا هر كس از مردم عيبجويى كند خدا نيز درعيوب او دقت خواهد نمود،و در آن صورت رسوا خواهد شد و لو درخانه اش باشد. (1)

اين زنهاى ديو صفت يكى از چند منظور را مى توانند داشته باشند:

يا به قصد دشمنى و كينه توزى بدگويى ميكنند تا خانواده اى را از هم بپاشند،يا رشك و حسد به عيبجويى وادارشان ميكند،يا منظورشان تفاخرو خودستايى است و به وسيله بدگويى از ديگران ميخواهند خوبى خودشان را جلوه دهند،يا به علت اينكه در خودشان عيب و نقصى سراغ دارند به منظور عقده گشايى انتقاد ميكنند،يا قصدشان اغفال و فريب دادن خانم ساده لوحى است،يا منظورشان تظاهر به خيرخواهى و دلسوزى است،گاهى هم جز سرگرمى و ارضاى يك عادت كثيف نفسانى هدفى ندارند،به هر حال آنچه مسلم است اينكه قصد خيرخواهى و دلسوزى ندارند،اين خوى زشتى كه در بين زن و مرد ما كاملا رواج دارد آثار بسيار خطرناك وبدى در بردارد،چه دوستيهايى را بر هم زده!چه جنگ و ستيزه هايى بوجودآورده!چه زندگيهاى گرمى را از هم متلاشى نموده و چه قتل و جنايتهايى رابوجود آورده است؟!

خوانندگان محترم،مسلما نمونه هاى فراوانى از اين قبيل حوادث سراغ دارند ليكن باز هم بداستان زير توجه فرمائيد:

«زنى بنام...در دادگاه گفت:مردى بنام...براى بر هم زدن صميميت من و شوهرم تا مى توانست از او بد ميگفت.ميگفت...بدرد تونمى خورد،حيف از توست كه با او زندگى مى كنى، ترا درك نمى كند،عاطفه ندارد،از شوهرت طلاق بگير تا با تو ازدواج كنم...در اثر القاآت اوگمراه شده با كمك هم شوهرم را كشتيم.» (2)

خانم محترم،اكنون كه بمقاصد پليد اين افراد پى بردى چاره كاربدست تو است،اگر به سعادت و خوشبختى خودت و شوهر و فرزندانت علاقه دارى مواظب باش تحت تاثير القاآت اين شيطانهاى انسان نما قرارنگيرى،گول دلسوزيهاى ظاهرى آنها را نخور،يقين بدان كه دوست تونيستند،بلكه دشمن سعادت و خوشبختى تو هستند،قصدشان اينست كه ترابه بدبختى و سيه روزى بيندازند،ساده لوح و زودباور و خوشبين نباش،بازيركى و هوش مقاصد پليدشان را درياب،و به مجرد اينكه خواستند ازشوهرت عيبجويى كنند جلوشان را بگير، بدون ملاحظه و خجالت بگو:اگرميخواهيد دوستى و رفت و آمدمان برقرار باشد بعد از اين حق نداريد يك كلمه درباره شوهر من بدگويى كنيد،شوهرم را دوست دارم و هيچ عيبى هم ندارد،كارى به زندگى و شوهر و فرزندان من نداشته باشيد.

اگر اين صراحت لهجه را از تو ديدند و فهميدند به شوهر وفرزندانت علاقه دارى از گمراه كردنت مايوس ميگردند و براى هميشه ازشر ولنگاريها و بدگوييهاى آنها راحت مى شوى.فكر نكن رنجيده خاطرمى شوند و رفاقتتان برهم مى خورد،زيرا اگر دوست واقعى باشند نه تنهارنجش پيدا نمى كنند بلكه از تذكرات خردمندانه تو متنبه شده تشكرمى نمايند،و اگر دشمنانى هستند بصورت دوست،همان به كه رفت و آمد را ترك كنند،و اگر ديدى حاضر نيستند دست از اين خوى پليد بردارندصلاحت در اينست كه بطور كلى با آنها قطع رابطه كنى.زيرا دوستى ومعاشرت با آنها ممكن است بدبختى و سيه روزى ترا فراهم سازد.

رضايت شوهر نه مادر

دختر ماداميكه در خانه پدر و مادر زندگى ميكند بايد رضايت آنهارا فراهم سازد،ليكن وقتى كه پيمان زناشويى را امضاء نمود و بخانه شوهرقدم نهاد وظيفه اش تغيير ميكند.

در آنجا بايد شوهردارى كند و رضايت و خشنودى او را بر همه چيزمقدم بدارد،حتى در جاييكه بين خواسته هاى پدر و مادر و بين خواسته هاى شوهرش تزاحم پيدا شد صلاحش در اينست كه از شوهر اطاعت نموده اسباب رضايت او را فراهم سازد،گر چه پدر و مادرش رنجيده شوند،زيرابا جلب رضايت شوهر،رشته انس و محبت كه بهترين ضامن بقاى عقدزناشويى است محكم ميگردد،ليكن اگر مطابق ميل مادرش رفتار كردممكن است آن پيمان مقدس متزلزل يا از هم گسيخته شود،زيرا بسيارى ازمادرها از تربيت صحيح و رشد فكرى بهره كافى ندارند.

آنها هنوز اين مطلب را درك نكرده اند كه بايد دختر و داماد رابحال خود آزاد گذاشت تا با هم مانوس شده تفاهم نمايند،برنامه زندگى رابر طبق اوضاع و شرائط خودشان تهيه نموده باجرا گذارند،و اگر در اين بين بمشكلى برخورد نمودند با مشورت و تفاهم حل كنند.

چون اين مطلب را كه عين صلاح است درك نكرده اند در صددهستند بخيال خودشان،داماد را بر طبق دلخواه بار بياورند،بدين جهت مستقيم و غير مستقيم در امور آنها دخالت ميكنند. در اين راه از دخترشان كه جوان است و سرد و گرم روزگار را نچشيده و بهمه مصالح حقيقى خودش آگاه نيست استفاده مى نمايند.او را آلت و ابزار نفوذ در داماد قرارمى دهند، مرتبا دستور مى دهند با شوهرت چگونه رفتار كن،چه بگو،چه نگو.دختر ساده لوح هم چون مادرش را خيرخواه و آشناى بمصالح مى دانداز او اطاعت نموده نقشه هايش را پياده ميكند. اگر داماد تسليم خواسته هاى آنها شد حرفى نيست ليكن اگر خواست اندكى مقاومتى نشان بدهد كار به نزاع و كشمكش و لجبازى خواهد كشيد،در آنصورت آن زنهاى نادان ممكن است آنقدر پافشارى كنند كه دختر و دامادشان را فداى لجبازى وخيره سرى خويشتن ساخته زندگى آنها را از هم بپاشند،بجاى اينكه دختررا بزندگى و سازگارى تشويق نموده دلداريش بدهند مرتبا از شوهرش بدگويى ميكنند:دخترم را بدبخت كردم.چه شوهر بدى نصيبش شد! چه خواستگارهاى خوبى برايش آمدند!پسر عمويت چه زندگى خوبى دارد!

دختر خاله ات چه سر و لباسى دارد!فلانى براى خانمش فلان لباس راخريده!دختر خانم من از كى كمتر است؟چرا بايد اينطور زندگى كند؟آخ بميرم براى دختر بدبختم!

با اين قبيل سخنان كه بعنوان دلسوزى و خيرخواهى ادا مى شوددختر ساده لوح را از شوهر و زندگى دلسرد نموده اسباب نارضايتى وبهانه گيرى او را فراهم مى سازند.به وسيله اين تلقينات سوء وادارش ميكنند ناسازگارى و بهانه جويى كند،و كار را به شوهرش سخت بگيرد، درموارد لازم خودشان نيز بحمايت برخاسته قولا و عملا او را تاييدمى نمايند،و براى پيروزى، بهمه چيز حتى طلاق گرفتن و بدبخت كردن دخترشان حاضرند.

به داستانهاى زير توجه فرماييد:

«زن 30 ساله اى بنام...مادر 50 ساله اش را كه باعث جدا شدن اواز شوهرش شده بود كتك زد. زن گفت:از بس مادرم نزد من از شوهرم بدگفت و او را متهم به بى اعتنايى نسبت بخانواده كرد با شوهرم اختلاف پيداكردم،و حاضر شدم از او طلاق بگيرم،ولى فورا پشيمان شدم. ليكن اين پشيمانى سودى نداشت.زيرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من دختر خاله اش را نامزد كرد و من از فرط ناراحتى مادرم را كتك زدم.» (3)

«مرد 39 ساله اى بنام...از دست زن و مادر زنش فرار كرد و درنامه اى كه بجاى گذاشته نوشته است:بخاطر اينكه زنم راضى نشد به آبادان بيايد و با رفتار ناشايست خود مرا آزار ميداد از دست او فرار كردم.

مسئول مرگ من زن و مادر زنم مى باشند.» (4)

«مردى كه از دخالتهاى مادرزنش ناراحت بود خودكشى كرد». (5)

مردى كه از دخالتهاى بيجاى مادرزنش بتنگ آمده بود او را ازتاكسى بيرون انداخت » (6)

ناگفته پيداست دختريكه از اين قبيل مادران نادان و خودخواه اطاعت كند و از افكار غلطشان سرمشق بگيرد بدون ترديد به سعادت وخوشبختى خودش لطمه غير قابل جبرانى وارد خواهد ساخت.

بنابراين،هر زنى كه به سعادت خويشتن و ادامه پيمان زناشويى علاقه دارد نبايد بى فكر و تامل تحت تاثير افكار مادرش قرار گرفته آنها راصد در صد صحيح و بر طبق مصالح واقعى بپندارد.

يك زن دانا و باهوش احتياط و عاقبت انديشى را از دست نمى دهد،در گفتار و پيشنهادهاى مادر و پدرش خوب دقت مى كند و عواقب و نتائج آنها را مورد بررسى قرار مى دهد،و بدينوسيله مادرش رامى شناسد،اگر ديد به زندگى و سازگارى و انتخاب يك روش عقلائى تشويقش ميكند مى فهمد كه آدم فهميده و كاردان و خيرخواهى است،دراينصورت مى تواند رضايتش را فراهم كند و از راهنماييهاى عاقلانه اش بهره مند گردد،ليكن اگر ديد با گفتار جاهلانه و پيشنهادات غير عقلائى خودش اسباب دلسردى و ناسازگارى او را فراهم مى سازد يقين پيدا ميكندكه شخص نادان و كج سليقه و بد اخلاقى است.

در اينجا يكى از دو طريق را مى تواند انتخاب كند:يا بر طبق دستورات و راهنماييهاى مادرش ناسازگارى و بهانه جويى را شروع كند وبا شوهرش اعلان جنگ و ستيز بدهد،يا گوش به حرف مادرش ندهد واسباب رضايت شوهرش را فراهم سازد.ليكن يك زن دانا و با هوش هرگزروش اول را انتخاب نخواهد كرد،زيرا فكر ميكند كه من اگر به حرف مادرم گوش كردم يكى از اين نتيجه ها عائدم خواهد شد:يا بايد تا آخر عمربا شوهرم در حال نزاع و كشمكش و قهر و دعوا باشم و آب خوش ازگلوى خودم و شوهرم و فرزندانم پايين نرود،يا طلاق بگيرم و به خانه پدر ومادرم مراجعت كنم،در آنصورت يا ناچار ميشوم تا آخر عمر در خانه پدر ومادر و تحت تكفل آنها باشم،با اينكه ميدانم حاضر نيستند مرا به عنوان يك عضو اصلى خانواده بپذيرند،بلكه مرا به عنوان يك عضو زائد و سربار خودشان محسوب مى دارند،لذا سعى دارند مرا از زندگى خودشان بيرون كنند،پس ناچارم با خوارى و خفت زندگى كنم و از خواهران وبرادرانم زخم زبان و سرزنش بشنوم،و اگر بخواهم از خانه پدر و مادربيرون بروم و جدا زندگى كنم كجا بروم و چگونه تنها زندگى كنم؟و اگرشوهرى برايم پيدا شد معلوم نيست از شوهر اولم بهتر باشد،زيرا معمولامردهايى بخواستگارى زنهايى مثل من مى آيند كه همسرشان مرده باشد ياطلاق گرفته باشد،و غالبا بى بچه هم نخواهند بود،در آنصورت ناچارمى شوم از بچه هايش پرستارى كنم،و صدها اشكال و دردسر از اين راه ايجاد خواهد شد، و اصلا معلوم نيست آن شوهر احتمالى از اين شوهرم بهتر باشد،شايد او هم عيبهاى بيشتر و بدترى داشته باشد و ناچار گردم بااو بسازم،ممكن است در اثر ايرادها و ناسازگاريهاى من جان شوهرم بستوه آمد با يك تصميم خطرناك،چشم از زندگى بپوشد و از شهر و ديارفرار كند يا احيانا دست بخودكشى بزند،ممكن است در اثر لجبازيها وكشمكشها خودم بستوه آيم به طوريكه جز خودكشى چاره اى نجويم و با آن عمل غير مشروع دنيا و آخرتم را بر باد دهم.

آنگاه كه در اطراف و جوانب قضيه خوب تامل كرد و نتائج وآثارش را بررسى نمود و آينده اش را در نظر مجسم گردانيد با يك تصميم قاطع بنا مى گذارد كه به ولنگاريها و بدگوييها و پيشنهادهاى غير منطقى مادر يا ساير بستگانش خاتمه داده شوهرش را نگهدارى كند.

در اين هنگام به مادرش مى گويد:مادر جان اكنون كه مقدرم بوده بااين مرد پيمان زناشويى را امضا كنم صلاحم در اينست كه با كوشش وجديت تمام اين زندگى مشترك را كه مى تواند مرا خوشبخت كند حفظ كنم،و با اخلاق و رفتار خوب اسباب رضايت شوهرم را فراهم سازم، اوست كه مى تواند مرا خوشبخت گرداند،شريك زندگى و يار غمخوار من است،كسى را بهتر از او سراغ ندارم،برنامه زندگيمان را خودمان بايدطرح كنيم،و اگر مشكلى داشته باشيم حل خواهد شد،و دخالتهاى توممكن است به كلى مرا بدبخت كند،اگر ميخواهى رفت و آمد و خويشى مامحفوظ بماند در زندگى داخلى ما اصلا دخالت نكن و از شوهرم بدگويى منما و الا ناچار مى شوم با شما قطع رابطه كنم.

اگر با پند و اندرز دست از گفتار و رفتارشان برداشتند مى تواند باآنها رفت و آمد كند ليكن اگر حاضر نشدند خودشان را اصلاح نمايندصلاح زن در اينست كه به طور كلى با آنها قطع رابطه كند و بدينوسيله خودش را از يك خطر بزرگ يعنى از هم پاشيدن كانون خانوادگى برهاند.

و با فكر آزاد به زندگى ادامه دهد.

در اين صورت ممكن است در بين خويشانش از عزت و احترام اوكاسته شود ليكن در عوض، محبت و رضايت شوهرش چند برابر شده نزداو عزيز و محترم خواهد گشت.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«بهترين زنان شما زنى است كه زياد بچه دار شود،شوهر دوست و عفيف و محجوب باشد.در مقابل خويشانش تسليم نباشد ليكن مطيع شوهرش باشد،براى شوهرش زينت كند،خودش را از بيگانگان محفوظ بدارد.حرف شوهرش را بشنود و ازوى اطاعت كند.وقتى با هم خلوت نمودند بر طبق اراده او رفتار كند اما درهر حال،شرم و حيا را از دست ندهد.

سپس فرمود:بدترين زنان شما زنى است كه در مقابل خويشانش مطيع باشد ليكن زير بار شوهرش نرود،عقيم و كينه توز باشد،از كارهاى زشت پروا نداشته باشد،در غياب شوهرش زينت و آرايش كند،درخلوتگاه از خواسته هاى شوهرش امتناع ورزد.عذرش را نپذيرد و گناهش را نبخشد». (7)

در خانه هم تميز و زيبا باشيد

مرسوم اكثر خانمها چنين است:وقتى مى خواهند به گردش برونديا در مجلس جشنى شركت نمايند يا به مجلس شب نشينى و مهمانى بروندآرايش ميكنند،بهترين لباسها را مى پوشند و به بهترين وجهى كه برايشان مقدور است از منزل خارج ميشوند،ليكن هنگاميكه به منزل برگشتند فورالباسهاى خوب و زيبا را از تن خارج ساخته لباسهاى معمولى و مندرس رامى پوشند،در داخل خانه مقيد به پاكيزگى و نظافت نيستند،آرايش و زينت نميكنند،با موهاى ژوليده و لباسهاى به اصطلاح،خانه دارى در منزل ميگردند،لباسهاى لكه دار و جورابهاى پاره را در خانه مى پوشند،در صورتيكه بايد كار بر عكس باشد.زن بايد در خانه و براى شوهرش آرايش و دلبرى كند،بايد براى شوهرش كه شريك زندگى و يار و مونس دائمى و پدر فرزندانش ميباشد زينت و دلربايى كند،بايد دلش را بدست آورد تا دلبران كوچه و خيابان نتوانند در دلش جا باز كنند،ديگران چه ارزشى دارند كه برايشان آرايش و زينت كند؟!حيف نيست زن آرايش وزيبايى خويش را در مقابل چشم چرانى بيگانگان قرار دهد و براى جوانان و بانوان اشكالاتى بوجود آورد؟

پيغمبر اسلام (ص) فرمود:«هر زنيكه خودش را خوشبو كند و ازمنزل خارج شود تا به خانه بر نگردد از رحمت خدا دور خواهد بود (8) ».

رسول خدا فرمود:«بهترين زنان شما زنى است كه مطيع شوهرش باشد.براى او آرايش كند ولى زينتش را براى بيگانگان ظاهر نسازد.وبدترين زنان شما زنى است كه در غياب شوهرش زينت كند (9) ».

خانم گرامى،بدست آوردن دل يك مرد آن هم براى هميشه كارساده اى نيست.پيش خود نگو: او كه مرا دوست دارد پس چه احتياجى دارم به سر و وضع خودم برسم و برايش دلربايى كنم؟ بايد عشق او رابراى هميشه نگهدارى كنى.

يقين بدان كه شوهرت دوست دارد هميشه تميز و مرتب و زيبا باشى و لو به زبان نياورد،اگر بر طبق خواسته هاى باطنى او رفتار نكنى و در منزل به خودت نرسى ممكن است در خارج منزل چشمش به زنان تميز آرايش كرده بيفتد و از تو دلسرد شده و از راه منحرف گردد،وقتى خانمهاى تميزو مرتب را ديد و آنها را با سر و وضع كثيف و نامرتب تو مقايسه كرد خيال ميكند فرشتگانى هستند كه از آسمان نازل شده اند!تو هم در خانه برايش آرايش كن و لباس خوب بپوش و دلبرى و طنازى كن تا بفهمد كه تو ازآنها كمتر نيستى بلكه بهتر و زيباتر هستى،در آنصورت مى توانى بدوام عشق او اميدوار باشى و براى هميشه دلش را مسخر گردانى.

به نامه يك شوهر توجه فرماييد:

«خانم بنده در خانه با خدمتكارمان قابل تشخيص نيست.به خدا گاهى اوقات فكر ميكنم اى كاش يكى از اين لباسهاى قشنگ و مامانى راكه براى محيط كار و مهمانى دوخته در خانه مى پوشيد و دست از سر،اين بلوزهاى كهنه و دامن هاى گشاد برميداشت.چند بار به او گفتم: عزيزم لااقل روزهاى جمعه و تعطيل يك دست از آن لباسهاى قشنگ را بپوش.

با ترشرويى گفت:من در مقابل تو يا بچه ام مقيد نيستم.اما اگر يك روزسر و وضعم نامرتب باشد جلو همكارهايم خجالت ميكشم (10) ».

ممكن است بگوييد:در منزل زيبا گشتن با شغل خانه دارى وآشپزى سازگار نيست،ليكن اگر ارزش اين عمل را بدانيد به طور حتم مى توانيد اين مشكل را حل كنيد.چه مانع دارد براى انجام كارهاى خانه لباس مخصوصى داشته باشيد كه در موقع كار از آن استفاده كنيد ليكن وقتى از كار فارغ شديد و وقت آن رسيده كه شوهرتان به منزل بيايد بدنتان را تميز كنيد،موها را شانه بزنيد،لباسهايتان را تغيير دهيد،و مرتب و منظم در انتظار او باشيد.

حضرت باقر عليه السلام فرمود:«بر زن لازم است خودش راخوشبو كند،بهترين لباسهايش را بپوشد،به بهترين وجه زينت كند و باچنين وضعى صبح و شب با شوهرش ملاقات كند (11) ».

امام صادق عليه السلام فرمود:«زن نبايد آرايش و زينت را ترك كند گر چه به يك گلوبند باشد،نبايد دستش را بدون خضاب بگذارد گر چه به كمى از حنا باشد،حتى زنهاى پير هم نبايد زينت و آرايش را ترك نمايند (12) ».

1-بحار ج 57 ص 218

2-اطلاعات 27 آبان 1350

3-اطلاعات هفتگى شماره 1628.

4-اطلاعات 9 آذر ماه 1348

5-اطلاعات 12 ارديبهشت 1349

6-اطلاعات 13 ارديبهشت 1349

7-بحار جلد 103 ص 235

8-بحار ج 103 ص 247.

9-بحار ج 103 ص 235

10-اطلاعات 3 اسفند ماه 1351.

11-بحار ج 103 ص 228.

12-شافى ج 2 ص 138.

/ 24