من يكى از افراد شما هستم
سخن زيبائى است كه امام (عليه السلام) پس از كشته شدن عثمان، هنگامى كه مردم با وى بيعت مىكردند، ايراد كرده است: دست از من بداريد و ديگرى را طلب كنيد، زيرا ما با كارى روبرو هستيم كه راهها و رنگهاى گوناگونى دارد. كارى كه دلها در برابر آن ايستادگى نمىكنند و خردها توانائى تحمل آن را ندارند. راستى كرانهها را ابر فرا گرفته و راه تغيير يافته است(1) بدانيد اگر من دعوت(1). در عهد خليفه سوم در اثر بخششهائى كه به گروهى اختصاص يافته بود حس طمع در عده زيادى زنده شده بود. طبعا اين گروه كه اغلب از رؤساء و سرشناسان بودند، برابرى با ديگران را براى خود سخت مىپنداشتند و اگر عدالت بر آنها حكومت مىكرد از اين قيد فرار كرده و بخاطر رسيدن به تمايلات خود آشوب مىكردند. بنا بر اين اگر امام (عليه السلام) آنان را به همان امتياز باقى بدارد ستم كرده در حالى كه او با ستمگرى مخالف است. از طرفى شورشيان بر عثمان از على (عليه السلام) درخواست عدالت مىكنند اگر به عدالت نائل نشوند آماده انقلاب هستند روى اين اصل كدام راه مىتواند براى رسيدن به حق از شورش و انقلاب سالم باشد بالاخره همان مسائلى كه پيش از بيعت انتظار آن مىرفت بعد از بيعت اتفاق افتاد.