بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
عاطفهى گرمى كه على (عليه السلام) در زندگى آن را شناخته بود، در همه جاى نهج البلاغه با او همراه بود. او در همه حال، چه در مواردى كه انگيزهى خشم و نارضايتى وجود داشت و چه در مواردى كه موجبات مهربانى و رضايت در ميان بود، در همه حال از اين عاطفه برخوردار بود، حتى وقتى مىديد پيروانش در جانبدارى از حقيقت، از خود سستى نشان مىدهند- در حالى كه ديگران با جان و اسلحه به باطل كمك ميكنند- احساس رنج كرده و شكايت مىنمود و پيروان سست عنصر خود را توبيخ و سرزنش ميكرد و بسان رعد در رگبارهاى تند شبانه، نيرومند و غران بود براى نمونه همين بس كه خطبه جهاد را بخوانيد و عواطف دردناك و هيجان انگيز را درك كنيد. همين عاطفه است كه با كمك از ضربان و جوشش حيات، اين خطبه را مىكشاند. خطبه با اين كلمات شروع مىشود: «اى مردمى كه بدنهايتان جمع و خواستههايتان گوناگون است، سخنان شما سنگهاى سخت را سست مىكند...».اگر ما بخواهيم براى اين عاطفه زنده كه به كارهاى امام حرارت مىبخشيد مثالهاى متعددى بياوريم ممكن است براى شما خسته كننده باشد. تنها همين بس كه اين عاطفه در اعمال و گفتار وى يك سنجش اساسى بشمار مىرفت. شما فقط اين كتاب را باز كنيد تا از رنگهاى گوناگون عاطفهى پسر ابو طالب، آن مرد سرشار از عمق و نيرو آگاه شويد