بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شبكورها است كه روشنائى روز- كه گشاينده هر چيز است- ديده آنها را مىبندد، و تاريكى شب كه چشم هر زندهاى را مىبندد، ديدهى آنها را باز مىكند. چگونه چشمهايشان نابينا است از اين كه از پرتو خورشيد فروزان كمك بگيرند و در گذرگاههاى خود بوسيله آن رهبرى شوند و هنگام آشكار شدن نور خورشيد به مطلوب خود نائل گردند و چگونه تابش نور خورشيد، آنها را از رفتن به جاهائى كه در معرض نور است بازداشته و آنها را در كمينگاههاى خودشان از رفتن در جائى كه درخشندگى خورشيد آشكار است، پنهان نموده است آنها در روز، حدقههاى چشمان خود را بوسيله پلكها پوشانده و شب را چراغى قرار دادهاند كه بوسيله آن در جستجوى روزى راه مىجويند. تاريكى شب مانع ديدگان آنها نيست و بر اثر شدت تاريكى از رفتن باز نمىايستند. هنگامى كه خورشيد پرده از رخسار برداشت و روشنيهاى روزش آشكار گرديد و درخشندگى نور آن بر لانههاى سوسمارها در آمد، پلكها را بر اطراف چشمها گذاشته و به آنچه در تاريكى شبها به دست آوردهاند اكتفا مىكنند. منزه است خدائى كه شب را بجاى روز وسيلهى روزى، و روز را وسيلهى استراحت و آرامش آنها قرار داده، و از گوشتهايشان براى آنها بالهائى آفريده تا هنگام احتياج به پرواز، بوسيله آن بالا بروند، گوئى بالهايشان مانند لالههاى گوش داراى پر و استخوان نيست، فقط جاى رگها را آشكار و هويدا مىبينى. آنها داراى دو بال مىباشند كه نه نازك هستند تا پاره