التحذير من الجور والجهل في القضاء - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

التحذير من الجور والجهل في القضاء

385- الإمام علي عليه السلام: أفظع شي ء ظلم القضاة [ غرر الحكم: 3011، عيون الحكم والمواعظ 2671:119. ]

386- عنه عليه السلام: من جارت أقضيته زالت قدرته [ غرر الحكم: 7943،عيون الحكم والمواعظ 8161:454. ]

387- عنه عليه السلام: إنَّ من أبغض الخلق إلى اللَّه عزّوجلّ لرجلين:... ورجل قَمَشَ رجلاً في جهّال الناس، عانٍ بأغباش الفتنة، قد سمّاه أشباه الناس عالماً ولم يغنِ فيه يوماً سالماً، بكر فاستكثر، ما قلّ منه خير ممّا كثر، حتى إذا ارتوى من آجن واكتنز من غير طائل جلس بين الناس قاضيا ضامناً لتخليص ما التبس على غيره، وإن خالف قاضياً سبقه، لم يأمن أن ينقض حكمه من يأتي بعده،كفعله بمن كان قبله، وإن نزلت به إحدى المبهمات المعضلات هيّأ لها حشوا من رأيه، ثمّ قطع به، فهو من لبس الشبهات في مثل غزل العنكبوت لا يدري أصاب أم أخطأ، لا يحسب العلم في شي ء ممّا أنكر، ولا يرى أن وراء ما بلغ فيه مذهباً، إن
قاس شيئاً بشي ء لم يكذب نظره، وإن أظلم عليه أمر اكتتم به، لما يعلم من جهل نفسه، لكيلا يقال له: لا يعلم، ثمّ جسر فقضى، فهو مفتاح عشوات، ركّاب شبهات، خبّاط جهالات، لا يعتذر مما لا يعلم فيسلم، ولا يعضّ في العلم بضرس قاطع فيغنم، يذري الروايات ذرْو الريح الهشيم، تبكي منه المواريث، وتصرخ منه الدماء، يستحلّ بقضائه الفرج الحرام، ويحرم بقضائه الفرج الحلال، لا مَلي ء بإصدار ما عليه ورد، ولا هو أهل لما منه فرط، من ادّعائه علم الحقّ. [ الكافي 6:55:1 عن ابن محجوب رفعه، نهج البلاغة: الخطبة 17، الإرشاد 231:1، الاحتجاج 143:621:1 كلّها نحوه، بحارالأنوار 2:284:2 وراجع المعيار والموازنة: 289. ] [ راجع: كتاب الإرشاد 194:1 تا 222. كتاب قضاء أميرالمؤمنين عليه السلام للتستري. ]

پرهيزاندن از ستم و نادانى در قضاوت

385. امام على عليه السلام: زشت ترين كار، ستمِ قُضات است.

386. امام على عليه السلام: آن كه داورى هايش ستم باشد، قدرتش نابود شود.

387. امام على عليه السلام: به درستى كه دشمن ترينِ آفريدگان، نزد خداوند- عزّ وجلّ- دو كس اند:... و كسى كه مردانى را از ميان نادانان گرد آورد، گرفتار تاريكى فتنه هاست. آدم نمايان، او را دانا ناميده اند و يك روز را به سلامت نگذرانده است. صبح زود برخاست و چيزى بسيار فراهم آورد، |با اين كه| آنچه از آن اندك است، بهتر است از آنچه زياد باشد، تا آن گاه كه از آبِ بدمزه، سيراب شود و دانش بيهوده اندوزد. پس ميان مردم، به داورى نشيند و خود را عهده دار گشودن مشكل ديگرى بيند؛ و اگر با يك قاضى مخالفت كند، بر او پيشى گيرد و در امان نيست كه حكم او را آن كه پس از او مى آيد، بشكند، آن گونه كه او با پيشينيان كرد؛ و اگر كارِ سربسته و دشوارى نزد او بَرَند، ياوه هايى چند از رأى خود، آماده گردانَد و آن را صواب داند.

پس او با فرورفتن در امور مشتبه، گويا در تنيده هاى عنكبوت است كه نمى داند بر خطاست يا به حقيقت رسيده است. آنچه را خود نپذيرد، علم به حساب نيارد و جز آنچه خود بدان رسيده، به مذهبى معتقد نباشد.
اگر چيزى را به چيزى قياس كرد، رأى خود را تكذيب نكند و اگر حكمى را نداند، آن را بپوشانَد؛ چرا كه از نادانى خويش آگاه است، تا به وى نگويند كه نمى داند. آن گاه جسارت بورزد و داورى كند. پس او كليد تاريكى هاست، جوينده ى شبهات است و پوينده ى جهالت ها.

از آنچه نمى داند، عذر نخواهد تا سالم مانَد. و به دانش از روى قطع و يقين نچسبد تا بهره بَرَد. روايت ها را بپراكَنَد، چنان كه باد، كاه را زير و رو سازد. ارثيه ها از او بگريند و خون ها از او فرياد كنند. با دادرسى اش، ناموس حرام، حلال گردد و حلال، حرام شود. نه در صدور حكم آنچه بر او وارد شود، مورد اعتماد است، و نه در آنچه از او سر زد، شايسته است؛ چرا كه مدّعى دانستن حقيقت است.

مباشرة الإمام القضاء بنفسه

388- عوالي اللآلي: روي عن عليّ عليه السلام: أنّه كان يفعل ذلك |أي القضاء| في مسجد الكوفة، وله به دكّة معروفة بدكّة القضاء [ عوالي اللآلي 8:344:2. ]

389- إرشاد القلوب: روي أنّه عليه السلام كان إذا يفرغ من الجهاد يتفرّغ لتعليم الناس، والقضاء بينهم [ إرشاد القلوب: 218، عدّة الداعي: 101،بحارالأنوار 70:16:103. ]

390- نهج البلاغه: ومن كلام له عليه السلام وقد جمع الناس وحضّهم على الجهاد فسكتوا مليّاً، فقال عليه السلام: ما بالكم ؟ أمخرَسون أنتم؟ فقال قوم منهم: يا أميرالمؤمنين إن سرت سرنا معك. فقال عليه السلام:

ما بالكم؟ لا سُدِّدتم لرشد، ولا هُديتم لقصد! أ في مثل هذا ينبغي لي أن أخرج؟إنّما يخرج في مثل هذا رجل ممّن أرضاه من شجعانكم وذوي بأسكم، ولا ينبغي لي أن أدع الجند والمصر وبيت المال وجباية الأرض والقضاء بين المسلمين والنظر في حقوق المطالبين، ثمّ أخرج في كتيبة أتبع أُخرى أتقلقل تقلقل القِدْح في الجَفير الفارغ، وإنّما أنا قطب الرحا تدور عليّ وأنا بمكاني، فإذا فارقته استحار مدارها واضطرب ثِفالها، هذا لعمر اللَّه الرأي السوء [ نهج البلاغة: الخطبة 119. ]

داورى مستقيم امام

388. عوالى اللآلى: از على عليه السلام گزارش شده كه خود، در مسجد كوفه به قضاوت مى نشست و براى او سكّويى بود، معروف به سكّوى قضاوت.

389. ارشاد القلوب: گزارش شده وقتى على عليه السلام از جهادْ فراغت مى يافت، به آموزش مردم و داورى ميان آنان مى پرداخت.

390. امام على عليه السلام - از سخنان او به هنگامى كه مردم را گِرد آورد و به جهاد ترغيب كرد و همه سكوت كردند-: چه شده است شما را؟ آيا لاليد؟ گروهى گفتند: اى امير مؤمنان! اگر تو حركت كنى، ما با تو حركت كنيم. آن گاه فرمود: چه شده است شما را؟ توفيق رستگارى نيابيد و به راه انصاف و عدل، هدايت مشويد! آيا در اين هنگامه سزاوار است كه من بيرون شوم؟ براى چنين كارى مردى از شما بايد بيرون رود كه او را در دليرى و تدبير و مرا، بپسندم. نشايد كه شهر و سپاه و بيت المال و جمع آورى خراج و قضاوت ميان مسلمانان و نگريستن در حق طلبكاران را واگذارم. آن گاه با دسته اى بيرون روم و به دنبال دسته اى راه بيفتم و چون تيرِ در تيردانِ خالى، از اين سو به آن سو در غلتم. همانا من قطب آسيابم كه بر گردِ من بچرخد و من برجا ايستاده ام. اگر از آن جدا شوم، مدارِ آن بلرزد و سنگ زيرين، به اضطراب در آيد. به خدا كه اين، رايى خطاست.


/ 170