اهمّيت امنيت - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اهمّيت امنيت

401. امام على عليه السلام: بدترينِ شهرها، شهرى است كه در آن، امنيت و آبادانى نيست.

402. امام على عليه السلام: بار خدايا! تو مى دانى كه آنچه از ما سر زد، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه جستجوى زيادى دنيا؛ بلكه مى خواستيم نشانه هاى دين را به جاى خود بنشانيم و اصلاح را در شهرهايت آشكار سازيم، تا بندگان ستم ديده ات ايمنى يابند و حدود معطّل مانده، اجرا گردد.

403. امام على عليه السلام- در عهدنامه اش به مالك اشتر-: لشكريان به اذنِ خداوند، دژهاى مردم و زينت زمامداران، آقايى دين و راه هاى امنيت اند و شهروندان، جز به آنان استوار نگردند... صلحى را كه دشمنت تو را بدان فرا خوانَد و خشنودى خداوند درآن است، رد مكن؛ چرا كه در صلح، آسايش سپاهيان و آسودگى تو از غُصّه ها و امنيت شهرهاست.

404. امام على عليه السلام: مردم را چاره اى از حكمرانى نيكْ رفتار يا فاجر نيست كه در حكومتش مؤمن، كار خود كند و كافر، بهره ى خود بَرَد و خداوند در آن، وعده و موعد را برساند و بدان وسيله، ثروت هاى عمومى فراهم آيد، و با دشمنْ پيكار گردد، و راه ها امن شود، و حقوق ناتوان از توانمند ستانده شود، تا آن جا كه نيكورفتار، آسوده باشد و از گزند تبهكار، در امان مانَد.

الاستخبار

405- الإمام عليّ عليه السلام- في كتابه إلى عمّاله-: بسم اللَّه الرحمن الرحيم. من عبد اللَّه عليّ أميرالمؤمنين إلى من قرأ كتابي هذا من العمّال: أمّا بعد فانّ رجالاً لنا عندهم بيعةٌ خرجوا هرّاباً فنظنّهم وجّهوا نحو بلاد البصرة، فاسأل عنهم أهل بلادك، واجعل عليهم العيون في كلّ ناحيةٍ من أرضك، ثمّ اكتب اليّ بما ينتهي اليك عنهم، والسلام [ الغارات 337:1، بحارالأنوار 628:407:33. ]

406- وقعة صفّين: إنّ عليّاً أظهر أنه مصبِّحٌ غداً معاوية ومُناجِزُه، فبلغ ذلك معاوية، وفزع أهل الشام لذلك وانكسروا لقوله: وكان معاوية بن الضحاك بن سفيان صاحب راية بني سليم مع معاوية، وكان مبغضاً لمعاوية وأهل الشام، وله هوىً مع أهل العراق وعليّ بن أبي طالب عليه السلام، وكان يكتب بالأخبار إلى عبداللَّه
ابن الطفيل العامري ويبعث بها إلى عليّ عليه السلام [ وقعة صفّين: 468. ]

407- وقعة صفّين: بعث عليٌّ خَيلاً ليحبسوا عن معاوية مادّةً، فبعث معاويةُ الضحاك بن قيسٍ الفهري في خيل إلى تلك الخيل فأزالوها، وجاءت عيونُ عليٍّ فأخبرته بما قد كان، فقال عليٌّ لأصحابه: فما ترون فيما هاهنا؟ فقال بعضهم: نرى كذا. وقال بعضهم: نرى كذا. فلما رأى ذلك الاختلاف أمرهم بالغدوِّ إلى القوم، فغاداهم إلى القتال قتالِ صفّين، فانهزم أهلُ الشام [ وقعة صفّين: 360، بحارالأنوار 430:500:32؛ شرح نهج البلاغة 39:8. ]

408- أنساب الأشراف: قدم على عليّ بن أبي طالب عين له بالشام فأخبره بخبر بسر- يقال: إنه قيس بن زرارة بن عمرو بن حطيان الهمداني، وكان قيس هذا عيناً له بالشام يكتب إليه بالأخبار [ أنساب الأشراف 212:3. ]

409- الإمام عليّ عليه السلام- من كتابه إلى عبد اللَّه بن بديل-: وإيّاك ومواقعة أحد من خيل العدوّ حتى أتقدّم عليك، وأذكِ العيون نحوهم، وليكن مع عيونك من السلاح ما يباشرون به القتال، ولتكن عيونك الشجعان من جندك، فإنّ الجبان لا يأتيك بصحة الأمر، وانته إلى أمري ومن قبلك بإذن اللَّه والسلام [ المعيار والموازنة: 131. ]

410- الفتوح- فى ذكر حرب صفّين-: قد كان مع معاوية رجل من حِميَر يقال له الحصين بن مالك وكان يكاتب عليّ بن أبي طالب رضى الله عنه ويدلّه على عورات معاوية [ الفتوح 78:3. ]

راجع: السياسة الحربيّة/الاهتمام بالتدريب العسكري/تعليم الجيش.

كسب اطّلاعات

405. امام على عليه السلام- در نامه اش به كارگزاران-: به نام خداوند بخشنده ى مهربان. از بنده ى خدا على، پيشواى مؤمنان، به هر آن كس از كارگزاران كه نامه ام را بخواند. پس از حمد و سپاس الهى؛ مردانى با ما بيعت داشتند و |اينك| گريخته اند. پس گمان مى بريم كه به سوى شهرهاى ناحيه ى بصره رفته اند. از مردمان شهرهايت درباره ى آنان پرس وجو كن و ديده بانى "خبرچينى" از هر سوى زمين، بر آنان بگمار. آن گاه، آنچه را كه بدان رسيدى، برايم بنويس. والسلام!

406. وقعة صفين: على اظهار داشت: فردا، صبحگاهان، به سوى معاويه خواهم رفت و با او پيكار خواهم نمود. اين خبر به معاويه رسيد و شاميان، از اين مطلب به وحشت افتادند و از اين سخن، شكسته شدند. معاوية بن ضحّاك بن سفيان،پرچمدار قبيله ى بنى سليم، با معاويه بود و معاويه و شاميان را دشمن مى داشت و به مردمان عراق و على بن ابى طالب، تمايل داشت و خبرها را براى
عبداللَّه بن طفيل عامرى مى نوشت و او آن را براى على مى فرستاد.

407. وقعة صفين: على، گروهى را فرستاد تا سرچشمه ى آب را بر معاويه ببندند.معاويه هم ضحّاك بن قيس فهرى را با جمعيتى به سوى آنان گسيل داشت و آنان را پراكنده ساختند. ديده بانان على آمدند و آنچه را رخ داده بود، گزارش دادند. پس على به يارانش گفت: اينك چه بايد بكنيم؟. گروهى گفتند: اين كار، و گروهى گفتند: آن كار. وقتى اختلاف نظر آنان را ديد، فرمان داد تا صبحگاهان به سوى معاويه هجوم بَرَند و آنان را بامدادان، به نبرد، نبرد صفّين سوق داد و شاميان، شكست خوردند.

408. أنساب الأشراف: ديده بان على بن ابى طالب در شام نزد او آمد و گزارش بُسر را به وى داد. گفته شده كه اين شخص، قيس بن زرارة بن عمرو بن حطيان همدانى بود. قيس، ديده بان على در شام بود و اخبار را برايش مى نوشت.

409. امام على عليه السلام- از نامه اش به عبداللَّه بن بديل-: و بپرهيز از برخورد با لشكر دشمن، تا به سوى تو آيم! و ديده بانان را به سويشان گسيل دار و بايد همراه آنان، سلاحى باشد كه بتوانند با آن پيكار كنند. ديده بانان، بايد دليرانِ سپاه باشند؛ چرا كه ترسوها گزارش درست برايت نياورند. خودت و هركه با توست، با اذن خدا به دستوراتم پايبند باشيد. والسلام!

410. الفتوح- در گزارش جنگ صفين -: مردى از قبيله ى حِميَر، به نام حصين بن مالك با معاويه بود كه با على بن ابى طالب مكاتبه داشت و او را بر اسرار معاويه آگاه مى ساخت.

ر. ك: سياست هاى جنگى/اهتمام به آموزش هاى نظامى/ص 567 آموزش ارتش.

/ 170