پرهيزاندن از شكنجه - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرهيزاندن از شكنجه

449. امام على عليه السلام: آن كه به شخصى از روى ستم تازيانه زند، خداوند- تبارك و تعالى- او را به تازيانه ى آتشين خواهد زد.

450. امام على عليه السلام: دشمن ترينِ بنده نزد خداوند- عزّ وجلّ-، كسى است كه پشتِ مسلمانى را به ناحقْ برهنه كند، و كسى را كه او را نزده است، به ناحق كتك زند، و كسى را كه |قصد| كشتن او را نداشته است، بكشد.
451. امام على عليه السلام- از نامه اش به مأموران خراج-: اگر خداوند براى ستم و بيداد كه از آن نهى فرمود، كيفرى كه از آن ترسند، نمى نهاد، پاداشى كه در پرهيز از ستم است، عذرى براى رها كردن |عدالت| نمى گذارْد. پس رحم كنيد تا به شما رحم شود، بندگان خدا را شكنجه نكنيد و بيش از توانشان بر آنان تكليف مكنيد.

452. امام على عليه السلام: اى مردم! شما را به حق فرا خواندم، از من رو گردانديد؛ با تازيانه شما را زدم، خسته ام كرديد. بدانيد كه پس از من زمامدارانى بر شما حكم رانند كه از شما بدين كار، خشنود نشوند، مگر آن كه با تازيانه و آهن، شما را شكنجه كنند؛ و امّا شما را با تازيانه و آهن شكنجه نكنم؛ چرا كه هركس مردم را در دنيا شكنجه كند، خداوند او را در آخرت، شكنجه خواهد كرد.

453. مسند زيد- به نقل از زيد بن على از پدرش از جدّش درباره ى امام على عليه السلام-: به درستى كه او "على عليه السلام" به عمر درباره ى زنِ حامله اى كه اعتراف به زنا كرده بود و عمر دستور داد سنگسار شود، گفت: شايد بر سرش فرياد كشيده اى يا او را ترسانده اى؟ گفت: چنين بود. فرمود: آيا از رسول خدا نشنيدى كه مى فرمود: "بر اعتراف كننده، پس از شكنجه حدّى نيست. به درستى كه آن كه را دربند كشى يا زندان كنى، يا تهديد كنى اقرارش |ارزش| ندارد؟". گويد: عمر، زن را آزاد كرد. سپس گفت: زنان، ناتوان اند كه فرزندى مانند على بن ابى طالب بزايند. اگر على نبود،عمر هلاك مى شد.

454. امام على عليه السلام- از سخنرانى اش در آغاز خلافت-: خدا حرامى را حرام كرده كه ناشناخته نيست، و حلالى را حلال كرده كه از عيبْ خالى است؛ و حرمت مسلمان را بر ديگر حرمت ها برترى داده است، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و يگانه پرستى پيوند داده است. پس مسلمان، كسى است كه مسلمانان، از دست و زبان او آزارى نبينند، جز آن كه براى حق باشد؛ و آزار مسلمانان روا نيست، مگر آن جا كه واجب شود.

النهي عن السبّ

455- وقعة صفّين عن عبد اللَّه بن شريك: خرج حجر بن عدي وعمرو بن الحمق يظهران البراءة واللعن من أهل الشام، فأرسل إليهما عليّ: أن كُفّا عمّا يبلغني عنكما.

فأتياه فقالا: يا أميرالمؤمنين، ألسنا محقّين؟

قال: بلى.

قالا: أوَلَيسوا مبطلين؟

قال: بلى.

قالا: فَلِمَ منعتنا من شتمهم؟

قال: كرهت لكم أن تكونوا لعّانين شتّامين، تشتمون وتتبرّؤون، ولكن لو وصفتم مساوئ أعمالهم فقلتم: من سيرتهم كذا وكذا، ومن عملهم كذا وكذا، كان أصوب في القول، وأبلغ في العذر. ولو قلتم مكان لعنكم إيّاهم وبراءتكم منهم: اللهمّ احقن دماءنا ودماءهم، وأصلح ذات بيننا وبينهم، واهدهم من ضلالتهم، يعرف الحقّ منهم من جهله، ويرعوي عن الغيّ والعدوان من لهج به. كان هذا أحبّ إليَّ وخيراً لكم.

فقالا: يا أميرالمؤمنين، نقبل عظتك، ونتأدّب بأدبك [ وقعة صفّين: 103،بحارالأنوار 369:399:32 تا 373 وراجع نهج البلاغة: الخطبة 206 والأخبار الطوال: 165. ]

456- عنه عليه السلام: لا تَشِن عدوّك وإن شانك [ غرر الحكم: 10418. ]

دورى از دشنام دادن

455. وقعة صفين- به نقل از عبداللَّه بن شريك-: حجربن عدى و عمرو بن حمق بيرون شدند، در حالى كه برائت و لعن بر شاميان را آشكار مى كردند. على به آنان پيغام داد كه از آنچه به من خبر رسيده، خوددارى كنيد.

آن دو نزد على عليه السلام آمدند و گفتند: اى اميرمؤمنان! مگر ما برحق نيستيم؟

فرمود: چرا.

گفتند: مگر آنان بر باطل نيستند؟

فرمود: چرا.

گفتند: پس چرا ما را از دشنام دادن آنان، باز داشتى؟ فرمود: دوست نداشتم شما جزو لعن كننده ها و دشنام دهنده ها باشيد، فحش بدهيد و برائت بجوييد؛ امّا اگر بدى هاى رفتارى آنان را بازگو مى كرديد ومى گفتيد: "سيره ى آنان چنين است و رفتارشان چنان است"، به سخن حق، نزديك تر بود و در عذر آورى، رساتر. و اگر به جاى لعن آنان و برائت جُستن از آنها مى گفتيد: "بار خدايا! خون ما و آنان را حفظ كن، ميان ما و آنان را اصلاح كن و آنان را از گمراهى برَهان، تا آن كه حق را نمى داند بشناسد و آن كه به گمراهى و دشمنى آزمند است، از آن باز ايستد"، اين، نزد من دوست داشتنى تر بود و براى شما بهتر.

آن دو گفتند: اى امير مؤمنان! پندت را مى پذيريم و به ادب تو مؤدّب مى شويم.

456. امام على عليه السلام: از دشمنت عيبجويى مكن، گرچه او از تو عيبجويى كند.

/ 170