اقامة الحجّة قبل الحرب - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقامة الحجّة قبل الحرب

516- السنن الكبرى عن البراء بن عازب: بعثني عليّ رضى الله عنه إلى النهر إلى الخوارج، فدعوتهم ثلاثاً قبل أن نقاتلهم [ السنن الكبرى 16739:309:8. ]

517- عنه عليه السلام- من كتابه إلى من شاقّ وغدر من أهل الجَنَد [ الجَنَد: مدينة شمالي تِعز، وهي عن صنعاء "عاصمة اليمن" ثمانية وأربعون فرسخاً، وهو بلد جليل به مسجد جامع لمعاذ بن جبل، وغالب أهلها شيعة "تقويم البلدان: 91". ] وصنعاء [ صَنْعاء: عاصمة اليمن، وتقع جنوب الحجاز، وشمال مدينة عدن. كانت من أهمّ مدن اليمن والحجاز آنذاك. ]-: إذا أتاكم رسولي فتفرّقوا وانصرفوا إلى رحالكم أعفُ عنكم، وأصفح عن جاهلكم، وأحفظ قاصيكم، وأعمل فيكم بحكم الكتاب. فإن لم تفعلوا فاستعدّوا لقدوم جيش جَمِّ الفرسان، عظيم الأركان، يقصد لمن طَغَى وعَصَى، فتُطحَنوا كطحن الرحا؛ فمن أحسن فلنفسه، ومن أساء فعليها، وما ربّك بظلّام للعبيد [ [ إشارة إلى الآية 46 من سورة فصّلت.

شرح نهج البلاغة 5:2.] ]

راجع: القسم السادس/وقعة صفّين/مواجهة الجيشين/إقامة الحجّة في ساحة القتال./وقعة النهروان/إقامة الحجّة في ساحة القتال.

اقامه حجّت پيش از نبرد

516. السنن الكبرى- به نقل از براء بن عازب-: على عليه السلام، مرا به سوى خوارج در نهروان فرستاد. پيش از كارزار، سه مرتبه آنان را |به هدايتْ| دعوت نمودم.

517. امام على عليه السلام- از نامه اش به مردمان صنعا [ پايتخت يمن. ] وجَنَد [ شهرى در چهل و پنج فرسخى صنعا. ] كه ستيز كردند و نيرنگ زدند-: هنگامى كه فرستاده ام به سوى شما آمد، پراكنده شويد و به محلّ سكونت خودْ بازگرديد، تا شما را عفو كنم و از نادانتان بگذرم و دور شده را حفظ كنم و در ميان شما با حكم قرآن، رفتار كنم. امّا اگر چنين نكنيد، آماده ى آمدن سپاهى باشيد نيرومند، با انبوه سواره ها كه سراغ آن كسى بروند كه طغيان و نافرمانى كند، و لِه شويد، ماند لِه شدن در آسياب. آن كه نيكى كند، به خدا نيكى كرده است، و آن كه بدى كند، به خود بدى كرده است و پروردگار تو ستم كننده بر بندگان نيست.

الدعاء إذا أراد القتال

518- الإمام الصادق عليه السلام: إنّ أميرالمؤمنين عليه السلام كان إذا أراد القتال قال هذه الدعوات: اللهمّ إنّك أعلمتَ سبيلاً من سبلك، جعلتَ فيه رضاك، وندبتَ إليه أولياءك، وجعلتَه أشرف سبلك عندك ثواباً، وأكرمها لديك مآباً، وأحبّها إليك
مسلكاً، ثم اشتريتَ فيه من المؤمنين أنفسَهم وأموالَهم بأنَّ لهم الجنّة يقاتلون في سبيل اللَّه فيَقتُلون ويُقتلون وعداً عليك حقّاً، فاجعلني ممّن اشترى فيه منك نفسَهُ ثمّ وفَى لك ببيعه الذي بايعك عليه، غير ناكثٍ ولا ناقض عهداً، ولا مبدّلاً تبديلاً، بل استيجاباً لمحبّتك، وتقرّباً به إليك، فاجعله خاتمة عملي، وصيّر فيه فناء عمري، وارزقني فيه لك وبه [ قوله عليه السلام: وبه مشهداً عطف على فيه، ولعلّه زيد من النسّاخ أو صُحّف "مرآة العقول 384:18" وفى تهذيب الأحكام وارزقنى فيه لك وبك مشهداً ولعلّه أصوب. ] مشهداً توجب لي به منك الرضا، وتحطّ به عنّي الخطايا، وتجعلني في الأحياء المرزوقين بأيدي العداة والعصاة، تحت لواء الحقّ وراية الهدى، ماضياً على نصرتهم قدماً، غير مولٍّ دبراً، ولا محدث شكّاً، اللهمّ وأعوذ بك عند ذلك من الجبن عند موارد الأهوال، ومن الضعف عند مساورة الأبطال، ومن الذنب المحبط للأعمال، فأحجم من شكّ، أو أمضي [ في الطبعة المعتمدة: مضى، والتصحيح من بحارالأنوار نقلاً عن المصدر. ] بغير يقين، فيكون سعيي في تباب و عملي غير مقبول [ الكافي 1:46:5 عن ميمون، تهذيب الأحكام 237:81:3 عن عبد اللَّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام زين العابدين عن الإمام عليّ عليهم السلام نحوه، تفسير العيّاشي 143:113:2 عن عبد اللَّه بن ميمون القدّاح وفيه إلى تبديلاً، بحارالأنوار 664:452:33. ]

519- وقعة صفّين عن تميم: كان عليّ إذا سار إلى القتال ذكر اسم اللَّه حين يركب،ثمّ يقول: الحمد للَّه على نعمه علينا، وفضله العظيم، سُبْحَنَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ و مُقْرِنِينَ وَ إِنَّآ إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ [ الزخرف: 13 و 14. ]،ثمّ يستقبل القبلة، ويرفع
يديه إلى اللَّه، ثمّ يقول: اللهمّ إليك نُقلت الأقدام، واُتعبت الأبدان، وأفضَت القلوب، ورُفعت الأيدي، وشَخصت الأبصار، رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَتِحِينَ [ الأعراف: 89. ]، سيروا على بركة اللَّه.

ثمّ يقول: اللَّه اكبر، اللَّه أكبر، لا إله إلّا اللَّه واللَّه أكبر، يا اللَّه، يا أحد، يا صمد، يا ربّ محمّد، بسم اللَّه الرحمن الرحيم، لا حول ولا قوة إلّا باللَّه العليّ العظيم، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [ الفاتحة: 2 تا 5. ]، اللهمّ كُفّ عنّا بأس الظالمين.
كان هذا شعاره بصفّين [ وقعة صفّين: 230 و 231 نحوه، بحارالأنوار 397:460:32 و ج 31:36:100. ]

نيايش به هنگام نبرد

518. امام صادق عليه السلام: به درستى كه اميرمؤمنان هنگامى كه قصد نبرد مى كرد، اين نيايش ها را بر زبان مى آورد:

بار خدايا! به درستى كه تو راهى از راه هايت را نشان دادى و خشنودى ات را در آن نهادى، و دوستانت را به سويش دعوت كردى و آن را برترين راه نزد خودت از جهت پاداش، وگرامى ترينِ آن از جهت بازگشت، ودوست داشتنى ترينِ
آنها نزد خودت از جهتِ روش قرار دادى. آن گاه در اين راه، از مؤمنان، جان و مالشان را خريدى كه در مقابل بهشت، در راه خدا پيكار كنند، مى كُشند و مى شوند؛ |و اين،| وعده اى است حق از جانب تو.

پس مرا از آنانى قرار ده كه جانش را از او خريده اى و سپس، او به داد و ستدى كه با او داشتى، وفا كرد، پيمانى را نشكست و نقض نكرد و آن را تغيير نداد؛ بلكه پاسخى به محبّت هايت و براى نزديك شدن به تو قرارش داد.

پس آن را پايان كارم قرار ده و پايان عمرم را در اين راه، مقرّر ساز و در اين راه، شهادتى روزى ام كن كه سبب خشنودى تو گردد و لغزش هايم را بدان پاك گردانَد و مرا در زمره ى زندگان كه از دست دشمنان و نافرمانان روزى خورده اند، در زير پرچم حقّ و هدايت، قرار ده كه در |راه| پيروزى بر آنان، گام بر مى دارد، پشت كننده |به نبرد| نيست و شك آور نباشد. بار خدايا! به تو پناه مى برم در اين هنگام، از ترس به هنگام وحشت ها و از سُستى به هنگام فرود آمدن قهرمانان، و از گناهى كه اعمالم را تباه سازد. پس از روى شكْ باز ايستم، يا بدون يقين بگذرانم، و |در نتيجه| تلاشم بيهوده و عملم پذيرفته نشده باشد.

519. وقعة صفين- به نقل از تميم-: |على عليه السلام| هنگامى كه به سوى نبرد حركت مى كرد، نام خدا را به هنگام سوار شدن بر زبان مى آورد و مى گفت: سپاسْ خدا را بر نعمت هايش بر ما و فضيلت بزرگش! "پاك است كسى كه اين را براى ما رام كرد؛ و|گرنه،| ما را ياراى |رام ساختن| آنها نبود، و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت".
آن گاه رو به قبله مى كرد و دستانش را به سوى خدا بالا مى برد و مى گفت: بار خدايا! به سوى تو گام ها برداشته شد و بدن ها خسته گشت و دل ها گشايش يافت و دست ها بلند شد و ديدگان، تيز شدند "پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق گشايش ده كه تو بهترين گشايش دهندگانى". به بركت الهى حركت كنيد!.

آن گاه مى گفت: خدا بزرگ تر است! خدا بزرگ تر است! خدايى جز خداى يگانه نيست و خدا بزرگ تر است! اى خدا! اى يگانه! اى بى نياز! اى پروردگار محمّد! "به نام خداوند بخشنده ى مهربان! توان و نيرويى جز از خداى برتر و بزرگ نيست! ستايشْ خدايى را كه پروردگار جهانيان است! مهربان و بخشنده و صاحبِ روز جزاست. تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم". بار خدايا! ستم ستمگران را از ما بازدار! اين، شعار على عليه السلام در صفّين بود.

/ 170