نقش خواص در دگرگونى هاى سياسى و اجتماعى - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش خواص در دگرگونى هاى سياسى و اجتماعى

نقش خواص و نخبگان در دگرگونى هاى جامعه، نقشى بنيادين و گسترده است.آنها بيشترين و مؤثّرترين تأثير را در تحوّلات سياسى و اجتماعى، در طول تاريخ اين بخش از جامعه داشته اند. [ ر.ك: ميزان الحكمة، ترجمه: حميدرضا شيخى، ج 10، ص 4614. ] به واقع، آنان غالباً به جاى توده هاى مردمْ تصميم مى گيرند، و مردمان، غالباً دَر پيروى از آنان، درنگ نمى كنند. شگفتا كه در اين نقش آفرينى و جريان سازى،
آنان بدان گونه نقش بازى مى كنند و مردم مى پندارند كه آنان، خود تصميم گرفته اند و با اراده ى خود، راه مى روند.

در روزگارى همچون صدر اسلام، رؤساى قبايل، در دگرگونى هاى سياسى و اجتماعى،نقشِ محورى داشتند، و روزگارى، نخبگان فكرى و پيشوايان احزاب؛ و امروز، سردمداران بزرگ تشكيلات خبرى و اطّلاع رسانى گوناگون و گردانندگان جرايد و روزنامه نگاران، جريان سازان، نقش آفرينان و تصميم گيرندگان اصلى جريان ها و مردم هستند.

نقش مردم كوفه در حكومت على

در جغرافياىِ سياسى صدر اسلام، سرزمين عراق، نقش پل ارتباطى بين شرق وغرب اسلامى را بازى مى كرد و از جمله مراكز تأمين نيروى نظامى براى قدرت مركزى بود و در عراق، كوفه از جايگاهى ويژه ونقشى حسّاس تر برخوردار است. كوفه به سال هفدهم هجرى، براى استقرار سپاهيانْ ساخته شد و سامان دهندگان آن، با هدف ايجاد اردوگاهى بزرگ براى سپاهيان، آن را بنياد نهادند. بدين سان، روشن است كه كوفه، مركز نظاميان بود؛ يعنى كسانى كه انديشه اى جز نبرد نداشتند و در نتيجه، در انديشه ى فتح و گشودن مرزها و دست يافتن به غنيمت هاو... بودند.

مردمانى كه در كوفه گِرد آمده بودند، از مدينه- كه بيشترينِ صحابيان، در آن ديار بودند- به دور بودند. رفت و آمد اصحاب نيز بدان جا اندك بود. سياست عمر بر اين بود كه صحابيان، از مدينه خارج نگردند. [ المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 193 "ح 374". ] از اين رو، كوفيان به لحاظ آگاهى هاى لازم از شريعت و آموزه هاى دينى، در سطحى پايين قرار داشتند.
عمر، صريحاً از صحابيانى كه آهنگ ورود به كوفه را داشته اند، خواسته بود كه به آنان، حديث ياد ندهند و انس آنان را با قرآن، به هم نزنند. [ كنز العمّال، ج 1، ص 292 "ح 29479". ]

انس و آميختگى كوفيان با قرآن، در حدّ قرائت بود ونه فراتر از آن. اين نكته را از كلام خليفه نيز مى توان يافت. چنين شد كه كسانى در كوفه با عنوان قرّاء به هم آمدند كه بعدها هسته هاى اصلى خوارج را تشكيل دادند. نكته اى كه بسى جاى تأكيد و تأمّل دارد، بافت قبيله اى موجود در كوفه و حاكميت خوى قبيله گرايى و چيرگى فرهنگ و معيارهاى زندگانى قبيله اى بر رفتارها و تعامل آنهاست.

در اين فرهنگ، رئيس قبيله، نقش آفرين حركت ها و تلاش هاست و ديگر افراد، پيروانى بى اختيار و دنباله روانى بدون موضع.

از اين رو، بايد با تأكيد اين حقيقت را باز گوييم كه وقتى گفته مى شود كه مردم، على عليه السلام را تنها گذاشتند، يعنى خواص، نخبگان و رؤساى قبايل جامعه ى اسلامى او را واگذاشتند. اين واقعيت تلخ، در مردم عراق و بويژه كوفيان، نُمود روشن ترى دارد.

اكنون و پس از بيان آنچه كه چونان درآمدى بر اين بحث آمد، به بررسى علل تنها ماندن على عليه السلام بر اساس سخنان و كلام مولا مى پردازيم.

تنهايى على از زبان او

پيش تر گفتيم كه تاريخ، گواه صادق اين مدّعاست كه ايّام كوتاه حكومت على عليه السلام، جلوه ى زيباترين چهره ى حكومتِ استوار بر ارزش هاى انسانى بوده است. شيوه ى حكومت او نه تنها براى انسان هاى معتقد به ارزش هاى اسلامىِ انسانى، جاذبه آفرين بود، كه انسان هاى
بى اعتماد به اين ارزش ها نيز مجذوب آن بودند و گاه از اين كه آن شكوه و جاذبه آفرينى را بر زبان آورند، تن نمى زدند.

بدين سان، فاصله گرفتن مردم را نبايد در نااستوارى شيوه ى حكومتى امام على عليه السلام جستجو كرد؛ بلكه بايد علل و عوامل آن را كاويد كه بى گمان، زمينه ها و اسباب و دلايلى ديگر دارد.

على عليه السلام، خود به گونه اى روشن و به بهترين وجه، از رويگردانى مردم از حكومتش سخن گفته است و چرايى و چگونگى رويكرد آغازين، و رويگردانى واپسين را ضمن خطابه ها پاسخ پرسش ها بيان كرده است.

اكنون بر آنيم كه زمينه ها، دلايل و علل رويگردانى مردم و تنهايى على عليه السلام را بررسى كنيم:

/ 170