اجتناب از ابزار نامشروع در اجراى فرمان - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اجتناب از ابزار نامشروع در اجراى فرمان

جامعه ى انسانى - بدان گونه كه بايد باشد- جامعه اى است سرشار از ارزش هاى انسانى؛ جامعه اى است كه قانون و عدالت، روابط را ايجاد مى كند و يا پيوندها را مى گسلد، سركشى ها را مى زدايد و ناهنجارى ها را هنجار مى بخشد. امّا روشن است كه دست يافتن به چنين مرحله اى در جامعه انسانى، تا چه حدّى دشوار است. جامعه اى كه امام على عليه السلام بر آن حكومت مى كند، چگونه است؟ گرايش هاى مردمى در سطح عمومى آن، چه سان
است؟ كشش ها و كوشش هاى عموم مردم، بر چه اساسى رقم مى خورد؟

بر جامعه آن روز، بيست و پنج سال، كسانى ديگر حكومت كرده اند؛ حكومت هايى كه بويژه در سال هاى پايانى با سركشى ها، انتقادها، رويارويى ها و آن گاه، در برابر اينها خشونت ها، برخوردهاى تند، سياست كردن ها و گاه زندان، شكنجه و خشونت، همراه بوده اند.

جامعه در سطح عامّه، با قانون و ارزش آن به درستى آشنا نشده بودند و حاكمان،بر اين نَمَط در ميان مردم حكم راندند. حاكمان و هرجا در اجراى خواست هاى خود،از مردم ناهنجارى مى ديدند، زور، خشونت و غلبه با قدرت را نه راه پايانى كه آغازين راه مى دانستند و بدان عمل مى كردند.

در سياست اموى، هدف، وسيله را توجيه مى كند و سياستمدار، از هر گونه ابزارى، حتى نامشروع و با هر كيفيتى در اجراى سياست و برنامه ها و فرمان هايش بهره مى گيرد. رهبرى اين سياست، با كسانى به زبان تطميع سخن مى گويد و با ديگرانى به زبان تهديد، و بالاخره با كسانى به زبان تزوير. معاويه، با بهره گيرى از چنين سياستى بر شام حكم مى رانْد و شايد حفظ منافع ملّىِ"!" شام، چنين اقتضا مى كرد و او چنان مى كرد.

امّا على عليه السلام چه كند؟ در سياست علوى كه استفاده از ابزار نامشروع براى اجراى سياست ها روا نيست و رهبرى مردم، تنها با زبان توجيه و تبيين و تعليم سخن مى گويد، و نه زبان تطميع به كار مى گيرد و نه با تزوير و تهديد و خشونت، عمل مى كند، چگونه بايد مردمانى را كه بدان شيوه خو كرده اند، بر سرِ راه آورد.

شگفت آور اين كه توده ى مردم شام، بدون اين كه از معاويه چيزى دريافت كنند، تنها با سياست تزوير، تطميع و تهديد، بدون چون و چرا از او اطاعت مى كردند؛ امّا توده ى مردم كوفه، با اين كه در كنار امام از منافع مادّى نيز بى بهره نبودند، فرمان نمى بردند. سخن امام
در اين باره، چنين است:

أوَليس عجباً أنّ معاوية يدعو الجُفاة الطغام فيتّبعونه على غير معونة ولا عطاء،وأنا أدعوكم- وأنتم تريكة الإسلام، وبقيّة الناس- إلى المعونة أو طائفة من العطاء، فتفرّقون عنّي وتختلفون عليَّ؟! [ ر.ك: ح 245. ]

شگفت نيست كه معاويه، تندخوهاىِ فرومايه را مى خوانَد و آنان، بى مزد و كمك، او را پيروى مى كنند و من شما را- كه يادگار اسلام و مانده ى مردميد- براى كمك كردن و بهره اى از مقرّرى مى خوانم و از گِرد من مى پراكنيد و برمن، اختلاف مى ورزيد.

امام خوب مى دانست كه جامعه، در سطحى از آگاهى نيست كه سخنان از سرِ سوز و پيراسته از شائبه هاى او را دريابد. مى دانست كه با خشونت و تهديد، بسيارى را و حتى كسانى از بلندپايگان را مى توان به اطاعت واداشت و كارها را، گرچه موقّت، به سامان آورد، ولى او چنين نكرد و فرمود:

ألا انّى كنت امس أميرالمؤمنين فأصحبت اليوم مأموراً وكنت ناهياً فأصحبت منهيّاً وقد أحببتم البقاء وليس لى أن أحملكم على ماتكرهون. [ موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام، ج 6، ص 191. ]

بدانيد كه من ديروز، امير مؤمنان بودم، ولى امروزْ فرمانبردارم، و بازمى داشتم، و امروزْ خود، باز داشته مى شوم. شما ماندن را دوست مى داريد و مرا توان نيست كه وادارم شما را بر آنچه خوش نمى داريد.

در سياست علوى، دستيابى به اهداف، در صورتى استوار است كه مردمان، آزادانه بينديشند و برنامه هاى اصلاحى را برگزينند و بدان، گردن نهند. امام، هرگز روا نمى داشت كه آنچه را حق مى دانست و استوار، با زبان شمشير و خشونت، بر مردمان بقبولاند و آنان
را به اطاعت وادارد. بالاخره مردم، راهى را برخواهند گزيد كه بدان دل بسته اند. به ديگر سخن، اگر اين پرسش را در پيش ديدِ امام على عليه السلام بنهيد كه: چرا مردم تنهايت گذاشتند؟، امام، در پاسخ مى گويد: من حاضر نبودم با زبان شمشير، آنان را به فرمانبرى وادارم. آنان نيز متأسّفانه به لحاظ فرهنگى و ساخت اجتماعى و شيوه هايى كه بر آنها رفته بود و بدان خو گرفته بودند، چنان نبودند كه ارج و عظمت اين راه را بفهمند و بدان گردن نهند. امام، بر اين باور بود كه با خشونت، مشكل حكومت به گونه اى زودگذر، حل مى شود؛ امّا آن حاكميت و حكومت، ديگر علوى نبود. امام، اين حقيقت را بارها بيان كرده است:

يا أهل الكوفة! أترونى لا أعلم ما يصلحكم، بلى، ولكنّى أكره أن اُصلحكم بفساد نفسى. [ ر ك: ح 447. ]

اى كوفيان! گمان مى كنيد آنچه شما را بدان سازگار كنم، نمى دانم؟ چرا؛ ولى خوش نمى دارم شما را به راه آورم با تباه ساختن خويش.

و باز فرمود:

ولقد علمت ان الذى يصلحكم هو السيف، وما كنت متحرّياً صلاحكم بفساد نفسى ولكن سيسلّط عليكم بعدى سلطان صعب. [ ر.ك: ح 449. ]

مى دانم آنچه شما را سازگار مى كند، شمشير است، ولى من سازگارى شما را با تباه كردن خويش نجويم؛ ولى پس از من، حكومتى خشن بر شما مسلّط گردد.

امام على عليه السلام، تصريح مى كند كه راه تعامل با مردم و سر به راه كردن آنان را با زبان خشونت و شمشير مى داند و مى تواند با شمشير، كژى هاى آنان را راست كند و سركشان
را بر اطاعت وادارد؛ امّا اين كار را نمى كند. او مى فرمايد: استوارسازى شما با خشونت، بهايى دارد و آن، تباه ساختن ارزش هاى اخلاقى است كه حاضر نيستم چنين بهايى را بپردازم. اين، نه با خوى من سازگار است و نه با فلسفه ى حكومت من؛ امّا بدانيد كه پس از من، روزگار دشوارى در انتظار شماست. شما با اين رفتارها و برخوردها، زمينه را براى حكومت كسانى آماده مى سازيد كه با شما جز با زبان شمشير، سخن نخواهند گفت و به شما هرگز رحم نخواهند كرد:

لا يصلح لكم يا أهل العراق إلّا من أخزاكم وأخزاه اللَّه... [ ربيع الأبرار، ج 4، ص 250. ]

سازگار نكند شما را اى مردمان عراق، مگر آن كه خوارتان كند، و خداوند، او را خوار گرداند.

/ 170