اوج قدرت رهبرى در اوج تنهايى - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اوج قدرت رهبرى در اوج تنهايى

اكنون و در پايان اين تحليل گذرا، سزاوار است به نكته اى بس مهم و ارجمند در سياست علوى و پيشوايى اميرالمؤمنين بپردازيم. نديده ام كه كسى بدين نكته آگاهى يافته باشد و يا به روشنى و صراحت، در رهبرى امام على عليه السلام، آن را مطرح كرده باشد. اين نكته ى تأمّل برانگيز و اعجاب آور، توانِ رهبرى و قدرت مديريت و استوار گامى در پيشوايى امام
على عليه السلام در روزگارى است كه تا بدين جا ابعاد آن رقم خورد.

اسناد تاريخى نشان مى دهد كه على عليه السلام، در دوران تنهايى، بالاترين، نيرومندترين و شكوهمندترين رهبرى را رقم زده است. از اين رو، چون مى گوييم على عليه السلام تنها ماند، نبايد چنين بپنداريم كه با آن همه نافرمانى ها، دردگذارى ها و گله مندى ها، على عليه السلام خانه نشين شد، صحنه را رها كرد، و در ماه هاى پايانى حكومت، علناً قدرت رهبرى و توان مديريت جامعه را از دست داد و تا هنگامه ى شهادت، تنها به دردگذارى، گله مندى از نافرمانى ها و عدم حمايت مردمان و سستى نخبگان، بسنده كرد. هرگز!

متون تاريخى و اسناد فراوان گزارش دهنده ى سيره ى علوى، نشان دهنده ى آن است كه پرتلاش ترين و سخت كوشانه ترين روزگار دوران حكومت على عليه السلام، روزگار تنهايى اوست. هرگز بر قهرمان بى بديل صحنه هاى نبرد و چيره دست ترين چهره ى گردونه هاى سختى و دشوارى، يأس حاكم نشد. يك تنه، خلأها را پُر كرد، سخن گفت، حماسه ها سرود، و راهى را كه در روز اوّل حكومت اعلام كرده بود، تا آخرين لحظه زندگى ادامه داد و دمى آرام نگرفت و فارغ ننشست.

در جامعه اى كه بخش عظيمى از خواص و نخبگان با او همدلى و همراهى نكردند و عوام دنباله رو آنها، در فضايى آكنده از شبهه ى جنگ با اهل قبله و نبرد با چهره هاى باسابقه و گاه مقدّس نما، به سستى و نافرمانى روى آوردند و رزم آوران، پس از گذار از سه جنگ خونين بدون غنيمت، كاملاً فرسوده شدند؛ در هنگامى كه امام، برترين ياران خود را از دست داده بود و شبيخون هاى مكرّر سپاه جهل مدار و ارزش ستيز معاويه و غارتگرى هايش مردم را به ستوه آورده بود،امام، با اين همه، نستوه ايستاد و بر بسيج مردمان عليه ستمگرى ها و جنايت هاى معاويه تأكيد كرد و در چنين هنگامه ى آكنده از يأس و سستى و دلهره و بدون بهره گيرى از ابزار خشونت، مردم را براى حضور مجدّد در
جبهه ى نبرد با معاويه بسيج كرد. امام، بايد از چه توانِ رهبرى و قدرت مديريت و جاذبه پيشوايى اى برخوردار باشد كه در چنين هنگامى هم بتواند بايستد و در بسيج نيروها تا اين اندازه توفيق يابد!

آخرين سخنرانى حماسه گستر و شورانگيز على عليه السلام كه قبل از اعزام مجدّد نيرو به صفّين انجام شده، گواه اين مدّعاست. نوف بكالى، چهره ظاهرى امام به هنگام ايراد خطبه، و سخنان هيجانبار وى و چگونگى آرايش سپاه را چنين گزارش كرده است:

امير مؤمنان، اين خطبه را در كوفه بر ما ايراد كرد، در حالى كه بر سنگى ايستاده بود كه جَعْده، پسر هبيره ى مخزومى، آن را برپا داشته بود؛ و جامه اى پشمين بر تن داشت و حمايل شمشيرش از ليف خرما بود و در پايش نعلينى از ليف خرما.

نشان سجده بر پيشانى اش، همچون داغ شتر بر سر زانو بود.

نوف مى گويد و آن گاه امام، در پايان سخن، با صدايى در فراز فرياد زد: الجهاد، الجهاد، عباد اللَّه... وانّى معسكر فى يومى هذا؛ فمن أراد الرواح إلى اللَّه فليخرج.

جهاد، جهاد، بندگان خدا!... من همين امروز لشكر آماده مى كنم. هركه مى خواهد، به سوى خدا پر كشد، بيرون شود.

آن گاه سازماندهى سپاه را بدين گونه گزارش مى كند:

براى حسين، ده هزار سپاه، و براى قيس بن سعد، ده هزار سپاه، و براى ابو ايّوب، ده هزار سپاه قرار داد و براى ديگران هم رقم هاى ديگر، و آماده ى بازگشت به صفّين بود و جمعه نيامده بود كه ابن ملجم، او را ضربت زد. سپاهيان بازگشتند و ما چون گوسفندانى شبانِ خود را از دست داده بوديم
كه گرگ ها از هرسو آنان را مى ربودند. [ ر.ك. موسوعة الإمام على بن أبي طالب عليه السلام، ج 7: الفصل العاشر، آخر خطبة خطبها الإمام؛ نهج البلاغه، خطبه 182. ]

بدين سان و برپايه ى آنچه آمد، اظهارات دردمندانه امام و گله هاى مكرّر او از اصحاب، به دليل ضعف و اظهار عجز از رهبرى و اداره مردم با آن ويژگى ها كه ترسيم شد، نبود؛ بلكه امام به جاى به كارگيرى زبان خشونت و شمشير براى بسيج مردم، از اين زبان، در جهت به حركت درآوردن آنان، بهره مى گرفت. بسيج نيرويى سنگين در شرايطى كه شرح آن گذشت، در مدّتى كم تر از يك هفته به شهادت آن حضرت، نشان دهنده ى توانمندى فوق العاده حضرت در بسيج توده هاى مردم از يك سو، و موفّقيت سياست هاى علوى در كشوردارى از سوى ديگر است. آنچه آمد، نگاهى بود گذرا به زمينه ها، علل و عوامل خوارشدن مردم در هنگامه اى بدان سان، و ترسيمى از سيره ى علوى در اداره كشور.

سخن را در اين زمينه به پايان مى بريم و از خداوند متعال در بهره گيرى از معارف آفتابگون علوى و آموزه هاى درياوار آل اللَّه عليهم السلام، توفيق مى طلبيم.

بيعت نور


تاريخ بيعت با امام

مورّخان و سيره نويسان، در تعيين تاريخ دقيق بيعت مردم با امام على عليه السلام، اختلاف نظر دارند. برخى گفته اند همان روزى كه عثمان كشته شد، مردم با امام بيعت كردند. [ الاستيعاب، ج 3، ص 217 "ح 1875"؛ مروج الذهب، ج 2، ص 358؛ تاريخ الطبرى، ج 4، ص 436؛ الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 305. در اين دو كتاب آمده: مردم، بيعت امام را روز كشته شدن عثمان مى پنداشتند؛ المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 123 "ح 4594". در اين كتاب آمده: گفته شده پس از كشته شدن عثمان، بيعت انجام شد. ] برخى ديگر بر اين باورند كه بيعت با امام، چند روز پس از قتل عثمان، اتّفاق افتاد. اين فاصله نيز از يك تا پنج روز [ در تعدادى از منابع آمده كه بيعت، يك روز پس از كشته شدن عثمان، انجام شد، مانند: أنساب الأشراف، ج 3، ص 7. در پاره اى منابع آمده كه بيعت، پس از سه روز انجام شد، مانند: المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 123 "ح 4594"؛ الأخبار الطوال، ص 140. در برخى منابع آمده كه بيعت، پس از چهار يا پنج روز، انجام شد، مانند: المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 123 "ح 4594". ] مورد اختلاف مورّخان
است.

در بعضى از منابع تاريخى آمده است: با على عليه السلام در روز جمعه بيست و پنج ذى حجه، بيعت شد و مردم، گمان مى كردند كه روز كشته شدن عثمان بوده است.[ تاريخ الطبرى، ج 4، ص 436؛ الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 305؛ المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 123 "ح 4594". ]

و بالاخره بر اساس آنچه ابن ابى الحديد از استاد خود، ابو جعفر اسكافى نقل كرده [ شرح نهج البلاغة، ج 7، ص 36. ] و همچنين طبق آنچه در تاريخ دمشق و تذكرة الخواصّ [ تاريخ دمشق، ج 42 وص 437؛ تذكرة الخواصّ، ص 56. ] آمده است، بيعت مردم با امام، در روز جمعه هيجدهم ذى الحجة الحرام سال 35 هجرى بوده است.

به اعتقاد ما نظر اخير، به واقعْ نزديك تر است؛ زيرا علاوه بر تصريح مصادرى كه بدان اشارت رفت، با نظر كسانى كه تاريخ بيعت با امام را با تاريخ قتل عثمان يكى مى دانند نيز مى تواند تطبيق كند؛ زيرا قتل عثمان، بنا بر صحيح ترين اقوال، هيجدهم ذى حجه اتّفاق افتاده است. [ فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج 1، ص 480 "ح 778"؛ أنساب الأشراف، ج 3، ص 7؛ الطبقات الكبرى، ج 3، ص 77؛ تاريخ الطبرى، ج 4، ص 415؛ تاريخ خليفة بن خيّاط، ص 132؛ الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 294؛ الاستيعاب، ج 3، ص 159 "ح 1797". ]

از سوى ديگر، با عنايت به شرايط سياسى جامعه ى اسلامى در آن هنگام و موقعيت منحصر به فرد امام على عليه السلام، فاصله ى ميان قتل عثمان و تعيين رهبر جديد، بسيار دور از واقع است.

/ 170