دوافع الإمام لقبول الحكومة - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دوافع الإمام لقبول الحكومة

12- الإمام عليّ عليه السلام: أما والذي فلق الحبّة، وبرأ النسمة، لولا حضور الحاضر، وقيام الحجّة بوجود الناصر، وما أخذ اللَّه على العلماء أن لا يقارّوا على كِظّة ظالم، ولا سغب مظلوم، لألقيتُ حبلَها على غارِبها، ولسَقيتُ آخرَها بكأس أوّلها، ولألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عفطةِ عنز [ [ نهج البلاغة: الخطبة 3، علل الشرائع: 12:151، معاني الأخبار: 1:362، الإرشاد:289:1 وفيه أولياء الأمر بدل العلماء والثلاثة الأخيرة عن ابن عبّاس، نثر الدرّ: 275:1 نحوه، غرر الحكم:

10149؛ تذكرة الخواصّ: 125 وفيه إلى حبلها.] ]

13- عنه عليه السلام- من كلام له يبيّن سبب طلبه الحكم-: أيّتها النفوس المختلفة، والقلوب المتشتّتة، الشاهدة أبدانُهم، والغائبة عنهم عقولهم، أظأركم على الحقّ وأنتم تنفرون عنه نفور المعزى من وعوعة الأسد! هيهات أن أطلع بكم سَرارَ العدل، أو اُقيم اعوجاجَ الحقّ.

اللهمّ إنّك تعلم أنّه لم يكن الذي كان منّا منافسةً في سلطان، ولا التماس شي ء من فضول الحطام، ولكن لنَرِدَ المعالم من دينك، ونُظهر الإصلاح في بلادك؛ فيأمن المظلومون من عبادك، وتُقام المعطّلة من حدودك [ نهج البلاغة: الخطبة 131، تحف العقول: 239؛ المعيار والموازنة: 277 كلاهما نحوه من اللهمّ. ]

14- عنه عليه السلام: اللهمّ إنّك تعلم أنّي لم اُرِد الإمرة، ولا علوّ الملك والرياسة، وإنّما أردتُ القيامَ بحدودك، والأداء لشرعك، ووضع الاُمور في مواضعها، وتوفير الحقوق على أهلها، والمضيَّ على منهاج نبيّك، وإرشاد الضالّ إلى أنوار
هدايتك [ شرح نهج البلاغة: 414:299:20؛ الدرجات الرفيعة: 38. ]

15- عنه عليه السلام: لم تكن بيعتكم إيّاي فلتة، وليس أمري وأمركم واحداً، إنّي اُريدكم للَّه، وأنتم تريدونني لأنفسكم.

أيّها الناس أعينوني على أنفسكم وايم اللَّه لاُنصفنّ المظلوم من ظالمه، ولأقودنّ الظالمَ بخِزامته حتى اُورده منهل الحقّ وإن كان كارهاً [ نهج البلاغة: الخطبة 136، الإرشاد: 243:1 عن الشعبي وفيه إلى لأنفسكم. ]

16- عنه عليه السلام: عدا الناس على هذا الرجل- وأنا معتزل- فقتلوه، ثمّ ولّوني وأنا كاره، ولولا خشية على الدين لم اُجِبهم [ تاريخ الطبري: 491:4، فتح الباري: 57:13 كلاهما عن كليب الجرمي. ]

17- عنه عليه السلام- في كتابه إلى أهل الكوفة-: واللَّه يعلم أنّي لم أجد بدّاً من الدخول في هذا الأمر، ولو علمت أنّ أحداً أولى به منّي ما قدمتُ عليه [ الجمل: 259. ]

18- عنه عليه السلام: واللَّه ما تقدّمتُ عليها |الخلافة| إلّا خوفاً من أن ينزو على الأمر تَيْس من بني اُميّة، فيلعب بكتاب اللَّه عزّ وجلّ. [ أنساب الأشراف: 353:2 عن حبيب بن أبي ثابت. ]

راجع: السياسة الاجتماعيّة/اقامة العدل.

انگيزه هاى پذيرش حكومت

12. امام على عليه السلام: آگاه باشيد! سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را بيافريد، اگر حضور حاضران نبود و حجّت با وجود ياورْ تمام نمى شد،و |اگر نبود| پيمانى كه خداوند از عالمان گرفته كه بر سيرى ستمگران و گرسنگى مظلومان، بى قرار باشند، هر آينه، ريسمان حكومت را بر پشتش رها مى كردم و آخرش را با كاسه ى اوّلش سيراب مى ساختم و مى ديديد كه دنياى شما نزد من، از آبِ بينى بُز ماده اى بى ارزش تر است.

13. امام على عليه السلام- از سخنان او كه اسباب پذيرش حكومت را بيان مى دارد-: اى جان هاى گوناگون و دل هاى پراكنده كه بدن هاشان حضور دارد و خِرَدهايشان از آنها غايب است! شما را به حق مى خوانم، ولى از آن مى گريزيد، چنان كه بزغالگان از بانگ شيرِ غرّان مى گريزند. دور است كه با شما پايه هاى عدل را به پا دارم يا كژى هاى حقيقت را راست كنم!

بار خدايا! تو مى دانى كه آنچه از ما سر زد، رغبت در سلطنت و حكومت نبود و آرزوى زيادىِ مال دنيا نبود؛ بلكه |بدان جهت| بود تا نشانه هاى دينت را بازگردانم و اصلاح را در شهرهايتْ آشكار سازم تا در سايه ى آن، بندگان ستمديده ات امنيت پيدا كنند و حدودِ معطّل مانده، اقامه گردد.

14. امام على عليه السلام- از حكمت هاى منسوب به ايشان-: بار خدايا! تو مى دانى كه من در پىِ زمامدارى و حكومت و برترى جويى و رياست نبودم؛ بلكه تنها در پىِ اقامه ى حدود و اجرا كردن شريعت، نهادن امور بر جاى خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حركت بر روش پيامبرت و هدايت گمراهان به نور هدايت بودم.
15. امام على عليه السلام: بيعت شما با من، يكباره و تصادفى نبود و انگيزه من و شما هم يكى نيست. به درستى كه من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خودْ مى خواهيد. اى مردم! مرا در امور خود يارى رسانيد. سوگند به خداوند كه حقّ ستم ديده را از ستمگر خواهم ستاند و لگام ستمگر را گرفته، او را بر آبشخور حقيقتْ وارد خواهم كرد، گرچه از آن كراهت داشته باشد.

16. امام على عليه السلام: مردم بر عثمان شوريدند- و در حالى كه من كناره گير بودم- او را به قتل رساندند. سپس با |وجود| كراهت من، مرا به حكومت رساندند.اگر ترسِ بر دين نبود، آنان را اجابت نمى كردم.

17. امام على عليه السلام- در نامه ى ايشان به كوفيان-: خداوند آگاه است كه چاره اى جز پذيرش حكومت نداشتم و اگر شايسته تر از خود را مى يافتم، در اين امر، پيش قدم نمى شدم.

18. امام على عليه السلام: سوگند به خداوند كه بر خلافتْ اقدام نكردم، مگر از ترس آن كه بُزى نَر از بنى اميّه بر آن چنگ اندازد و كتاب خداوند را بازيچه سازد. [ ر. ك: سياست هاى اجتماعى/ص 453 به پا داشتن عدالت. ]

/ 170