اقبال الناس على البيعة - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقبال الناس على البيعة

24- الإمام عليّ عليه السلام- في وصف بيعته-: أقبلتم إليَّ إقبال العُوذ المطافيل على أولادها، تقولون: البيعةَ البيعةَ! قبضتُ كفّي فبسطتموها، ونازعتُكم يدي فجاذبتموها!! [ نهج البلاغة: الخطبة 137، بحارالأنوار:51:78:32. ]

25- عنه عليه السلام- في صفة الناس عند بيعته-: فما راعَني إلّا والناسُ كعُرفِ الضَّبعُ إليَّ، ينثالون علَيَّ من كلّ جانب، حتى لقد وُطِئ الحسنان، وشُقّ عِطفاي، مجتمعين حولي كرَبيضة الغنم [ نهج البلاغة: الخطبة 3، معاني الأخبار: 1:361، علل الشرائع: 12:151، الإرشاد: 289:1 والثلاثة الأخيرة عن ابن عبّاس، نثر الدرّ: 275:1 كلاهما نحوه وليس فيها من مجتمعين... وراجع تذكرة الخواصّ: 125. ]

26- عنه عليه السلام- في ذكر البيعة [ كما في نسخة فيض الإسلام: الخطبة 53 وشرح نهج البلاغة: 6:4 وهو الصحيح، وأمّا ما ورد في نسخة صبحي الصالح وشرح ابن ميثم: الخطبة 53 من خطبة له عليه السلام وفيها يصف أصحابه بصفّين حين طال منعهم له من قتال أهل الشام فهو غير صحيح، وإن كان آخر الخطبة يشعر بذلك. والظاهر أنّ السيّد الرضي قدس سره جمع بين خطبتين. ولمزيد التحقيق قارن بين ذيل هذه الخطبة والخطبة 43، وأيضاً صدر هذه الخطبة والخطبة 229. وراجع بحارالأنوار: 463:555:32. ]-: فتداكّوا عليَّ تداكّ الإبل الهيمِ يومَ وِردها، وقد أرسلها راعيها، وخلعت مثانيها، حتى ظننت أنّهم قاتليَّ، أو بعضهم قاتل بعضٍ لديّ [ نهج البلاغة: الخطبة 54. ]
27- عنه عليه السلام- في ذكر نكث طلحة والزبير بيعته-: أتيتموني فقلتم: بايعنا، فقلتُ: لا أفعل، فقلتم: بلى، فقلت: لا. وقبضتُ يدي فبسطتموها، ونازعتُكم فجذبتموها، وتداكَكتم عليَّ تَداكَّ الإبل الهِيم على حِياضها يوم ورودها، حتى ظننت أنّكم قاتليَّ، وأنّ بعضكم قاتل بعض، فبسطتُ يدي، فبايعتموني مختارين، وبايعني في أوّلكم طلحة والزبير طائعين غير مكرهين [ الإرشاد: 244:1،الاحتجاج: 68:375:1، الجمل:267 نحوه؛ العقد الفريد: 123:3، شرح نهج البلاغة: 3091 عن زيد بن صوحان والثلاثة الأخيرة نحوه. ]

28- عنه عليه السلام- في وصف بيعته-: بسطتم يدي فكففتُها، ومددتموها فقبضتُها، ثمّ تَداكَكتم عليَّ تَداكّ الإبل الهِيم على حياضها يوم وِردها، حتى انقطعت النعل، وسقط الرداء، ووُطئ الضعيف، وبلغ من سرور الناس ببيعتهم إيّاي أن ابتهج بها الصغير، وهدج إليها الكبير، وتحامل نحوها العليل، وحسرت إليها الكعاب [ نهج البلاغة: الخطبة 229، بحارالأنوار: 35:51:32. ]

29- وقعة صفّين عن خفاف بن عبد اللَّه: تهافت الناس على عليّ بالبيعة تهافت الفَراش، حتى ضلّت النعل وسقط الرداء، ووُطئ الشيخ. [ وقعة صفّين: 65؛ شرح نهج البلاغة: 111:3، الإمامة والسياسة: 105:1. ]

رو آوردن مردم براى بيعت

24. امام على عليه السلام- در توصيف پيمان خود-: به سانِ شتران كه به بچّه هاى تازه متولّد شده شان روى مى آورند، به من رو آورديد، در حالى كه مى گفتيد:بيعت، بيعت! دست خود را بستم، شما آن را باز كرديد. دست خود را وا گرفتم، و شما آن را |به سوى خود| كشيديد.

25. امام على عليه السلام- در توصيف مردم به هنگام بيعت-: مردم، مرا رها نكردند، جز آن كه چون كفتار، يكى پس از ديگرى به سويم آمده، از هر سو به من هجوم آوردند، چنان كه حسنْ و حسين، در زير پاها لگدمال شدند، پهلوهايم آزرده شد و مانند گله ى گوسفند، مرا در ميان گرفتند.

26. امام على عليه السلام- در گزارش بيعت-: به سان شتران تشنه كه به آبخور رسند در حالى كه چوپان، آنها را رها ساخته و بار انداخته اند، به من هجوم آوردند، به گونه اى كه گمان بردم كُشنده ى من هستند يا اين كه برخى از آنان، كشنده ى برخى ديگر، در حضور من اند.

27. امام على عليه السلام- به هنگام گزارش بيعت شكنى طلحه و زبير-: نزد من آمديد و گفتيد: با ما بيعت كن. گفتم: چنين نكنم. گفتيد: چرا؟ گفتم: نه؛ و دست خود را جمع كردم و شما دستانم را گشوديد، و دست خود را پس كشيدم و شما آن را كشيديد. بر من هجوم آورديد، چونان شتران تشنه كه بر آبخور وارد شوند، به گونه اى كه گمان بردم كُشنده ى من هستيد و برخى از شما كُشنده ى ديگرى
هستيد. آن گاه دست خود را دراز كردم و با اختيار، با من بيعت كرديد و در آغاز، طلحه و زبير، از روى ميل و اراده، و نه اجبار، با من بيعت كردند.

28. امام على عليه السلام- در گزارش بيعت خود-: دستم را گشوديد و من آن را بستم، و شما آن را كشيديد و من جمع كردم. آن گاه مانند شتران تشنه كه به آبخورها وارد شوند، بر من هجوم آورديد، به گونه اى كه كفش از پايم در آمد و عبا از دوشم افتاد و ناتوانان، لگدمال شدند. شادمانى مردم از بيعت با من، بدان پايه رسيد كه خردسالان، شادمان شدند، بزرگ سالان، لرزان لرزان، بدان جا روان شدند، و ناتوانان به سختى خود را بر پا نگه داشتند و دخترانِ جوان |براى ديدن منظره| به آن جا شتافتند.

29. وقعة صفين- به نقل از خفاف بن عبداللَّه-: مردم براى بيعت با على عليه السلام، مانند ملخ ها هجوم آوردند، تا آن جا كه كفش ها ناپديد شد، عباها از دوش افتاد و پيرمردها لگدمال شدند.

/ 170