خطاب طائفة من أصحابه بعد البيعة - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطاب طائفة من أصحابه بعد البيعة

37- تاريخ اليعقوبي- بعد ذكر بيعة الناس لعليّ عليه السلام-: وقام قوم من الأنصار فتكلّموا، وكان أوّل من تكلّم ثابت بن قيس بن شماس الأنصاري- وكان خطيب الأنصار- فقال: واللَّه، يا أميرالمؤمنين، لئن كانوا تقدّموك في الولاية فما تقدّموك في الدين، ولئن كانوا سبقوك أمس فقد لحقتَهم اليوم، ولقد كانوا وكنتَ لا يخفى موضعُك، ولا يُجهل مكانُك، يحتاجون إليك فيما لا يعلمون، وما احتجتَ إلى أحد مع علمك.

ثمّ قام خزيمة بن ثابت الأنصاري- وهو ذو الشهادتين- فقال: يا أميرالمؤمنين، ما أصَبنا لأمرِنا هذا غيرك، ولا كان المنقلب إلّا إليك، ولئن صدقنا أنفسنا فيك، فلَأنتَ أقدم الناس إيماناً، وأعلم الناس باللَّه، وأولى المؤمنين
برسول اللَّه، لك ما لهم، وليس لهم ما لك.

وقام صعصعة بن صوحان فقال: واللَّه، يا أميرالمؤمنين، لقد زيّنت الخلافة وما زانتك، ورفعتَها وما رفَعَتك، ولَهي إليك أحوج منك إليها.

ثمّ قام مالك بن الحارث الأشتر فقال: أيّها الناس، هذا وصيّ الأوصياء، ووارث علم الأنبياء، العظيم البلاء، الحسن العناء [ في الطبعة المعتمدة: الغناء وما أثبتناه من طبعة النجف "155:2". والعناء هنا: المداراة أو حسن السياسة "لسان العرب: 106:15". ]، الذي شهد له كتاب اللَّه بالإيمان، ورسوله بجنّة الرضوان، مَن كملت فيه الفضائل، ولم يشكّ في سابقته وعلمه وفضله الأواخر ولا الأوائل.

ثمّ قام عقبة بن عمرو فقال: من له يوم كيوم العقبة، وبيعة كبيعة الرضوان، والإمام الأهدى الذي لا يُخاف جوره، والعالم الذي لا يُخاف جهله [ تاريخ اليعقوبي: 179:2. ]

راجع: القسم التاسع/عليّ عن لسان أصحاب النبيّ/حذيفة بن اليمان وخزيمة بن ثابت.

عليّ عن لسان الأعيان/أحمد بن حنبل.

سخنان گروهى از ياران على پس از بيعت

37. تاريخ اليعقوبى- پس از گزارش بيعت مردم با على عليه السلام-: گروهى از انصار، به پا خاستند و سخن گفتند. نخستين كسى كه سخن گفت، ثابت بن قيس انصارى بود. وى كه سخنران و خطيب انصار بود، چنين گفت: سوگند به خداوند،اى اميرمؤمنان! اگر آنان در حكومت "و ولايت"، بر تو پيشى گرفتند، امّا در دين، بر تو پيشى نداشتند. اگر ديروز از تو سبقت گرفتند، امروز به آنان رسيدى و جايگاهت بر كسى پوشيده نيست و منزلتت ناشناخته نباشد. آنان به تو نيازمند بودند در آنچه نمى دانستند؛ ولى تو با دانشت به كسى نيازمند نشدى. سپس خزيمة بن ثابت انصارى- كه ذوالشهادتين لقب داشت- [ پيامبر صلى الله عليه وآله اين لقب را به وى داد، هنگامى كه در نزاع رسول خدا با يك اعرابى، جانب رسول خدا را گرفت، با اين استدلال كه ما تو را در آوردن پيام الهى تصديق مى كنيم، چگونه در برخورد با يك اعرابى تصديق نكنيم؟ "معجم رجال الحديث، ج 8، ص 52". ] به پا خاست و گفت: اى اميرمؤمنان! ما براى حكومت، جز تو را نيافتيم و جريان امور، جز به تو باز نمى گردد، و اگر با خويشتن، درباره ى تو صادق باشيم، |خواهيم يافت كه| تو از همه در ايمان، پيشتازترى و به خداوند، داناترى و نزديك ترينِ مؤمنان به رسول خدايى. آنچه آنان دارند، تو دارى؛ ولى آنچه تو دارى، آنان را از آن،
بهره اى نيست.

آن گاه صعصعة بن صوحان برخاست و گفت: سوگند به خداوند، اى اميرمؤمنان! به خلافت، زينت بخشيدى، گرچه خلافتْ تو را زينت نداد. حكومت را برترى دادى، گرچه به تو برترى نداد. به درستى كه حكومت و خلافت، به تو نيازمندتر است از تو به حكومت.

سپس مالك بن حارث اشتر، به پا خاست و گفت: اى مردم! اين، جانشينِ جانشينان و ميراثْ دار دانش پيامبران است؛ |كسى كه برخوردار از| آزمونِ بزرگ و بى نيازىِ زيبا بود، كه كتاب خداوند، به ايمانش و پيامبر او را به بهشت رضوان، گواهى دادند. او كسى است كه فضيلت ها را به كمال رسانيد و هيچ كس از گذشتگان و آيندگان، در سابقه، دانش و برترى اش ترديد نكرد.

آن گاه عقبة بن عمرو برخاست و گفت: كيست كه |افتخار| بيعت عقبه و رضوان را داشته باشد؛ پيشوايى باشد هدايتگر كه از ستمش هراس نباشد، ودانشمندى كه از نادانى اش واهمه اى نباشد؟

ر. ك: بخش نهم/على از زبان ياران پيامبر/خزيمة بن ثابت و حذيفة بن يمان؛ على از زبان نخبگان/احمد بن حنبل.

/ 170