حق مدارى - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حق مدارى

79. امام على عليه السلام: برترينِ مردمان نزد خداوند، كسى است كه رفتار بر پايه حق- گرچه او را به سختى اندازد- برايش دوست داشتنى تر از باطل است؛ گرچه برايش سودآور شود.

80. امام على عليه السلام: در نظر گرفتنِ حق به سود كسى، شما را باز ندارد كه حق را به زيان او به پا داريد.

81. الارشاد: هنگامى كه امير مؤمنان، عزم سفر به سوى بصره كرد، در يكى از روستاهاى مدينه به نام رَبَذه [ نام روستايى در ميان مكه و مدينه كه قبر اباذر در آن قرار گرفته است. ] فرود آمد. بازمانده ى حاجيان، او را ملاقات كردند و نزد او گِرد آمدند تا سخنان او را كه در خيمه اش بود، بشنوند.ابن عبّاس گويد: نزد على عليه السلام آمدم. ديدم كفش هايش را وصله مى كند. بدو
گفتم: نياز ما به تو براى اصلاح امور، بيشتر از آن چيزى است كه انجام مى دهى. سخنى نگفت تا از وصله كردن كفش فراغت يافت و آن را كنار كفش ديگر گذاشت. سپس به من فرمود: آنها را قيمت بگذار. گفتم: ارزشى ندارند. فرمود:هر چه قدر مى ارزد!. گفتم: نيم درهم. فرمود: به خدا سوگند، اين كفش ها برايم دوست داشتنى تر است از فرمانروايى بر شما، مگر آن كه حقّى را به پا دارم يا باطلى را بزدايم.

82. امام على عليه السلام- در نبرد صفّين-: سوگند به خداوند كه هيچ روز جنگ را به تأخير نينداختم، جز آن كه دوست داشتم گروهى به من ملحق شده، راه يابند و به پرتوِ من ميل پيدا كنند. اين امر، براى من دوست داشتنى تر است از آن كه آنان را بر گمراهى بكُشم، گرچه خود آنان، گناه خويش را بر دوش مى كشند. 83. امام على عليه السلام- در شكوه از يارانش كه به سوى معاويه مى رفتند-: به سوى چه كسى مى روند و مرا نيز بدان فرا مى خوانند؟! به خدا سوگند، من آنان را نخواستم، جز براى برپا داشتن حق، و ديگران آنها را نمى خواهند، مگر بر باطل.

84. امام على عليه السلام- از نامه اش به مصريان هنگامى كه اشتر را بر آنان گمارد-: پس از حمد و سپاس خداوند؛ من بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى بيم، نخوابد و در ساعت هاى ترس، از دشمن روى برنتابد.از آتش سوزان بر بدكارانْ تندتر است. او مالك، پسر حارث مَذْحِجى است. آن جا كه فرمانش حق بود، سخن او را بشنويد و او را فرمان بريد.

85. امام على عليه السلام- در عهدنامه اش به مالك اشتر-: حق را از آنِ هر كه بود، بر عهده گير، نزديك يا دور، و در اين راه، شكيبا باش و آن را به حساب خداوند بگذار، هر چند اين رفتار، با نزديكان و خويشاوندان و اطرافيانت باشد، و پايان آن را با همه ى دشوارى اى كه دارد، آرزو كن؛ زيرا كه پايان آن، پسنديده است.86. امام على عليه السلام: حق مدارى، توانمندى را به همراه آورَد.

87. امام على عليه السلام: آن كه به حق پايبند باشد، مردم به سويش رغبت كنند.

88. امام على عليه السلام: آن كه در به پا داشتن حق بكوشد، موفّق گردد.

الالتزام بالقانون

89- الإمام الباقر عليه السلام: أخذ |عليّ عليه السلام| رجلاً من بني أسد في حدّ، فاجتمع قومه ليكلّموا فيه، وطلبوا إلى الحسن أن يصحبهم، فقال: ائتوه فهو أعلى بكم عيناً، فدخلوا عليه وسألوه، فقال: لا تسألوني شيئاً أملك إلّا أعطيتكم، فخرجوا يرون أنّهم قد أنجحوا، فسألهم الحسن، فقالوا: أتينا خير مأتيّ. وحكوا له قوله، فقال: ما كنتم فا علين إذا جلد صاحبكم فاصنعوه، فأخرجه عليّ فحدّه، ثمّ قال: هذا واللَّه لست أملكه [ المناقب لابن شهر آشوب 147:2، دعائم الإسلام 1547:443:2 نحوه، بحارالأنوار 1:9:41. ]

90- الغارات- في ذكر النجاشي الشاعر-: كان شاعر عليّ عليه السلام بصفّين، فشرب الخمر بالكوفة، فحدّه أميرالمؤمنين عليه السلام، فغضب ولحق بمعاوية وهجا عليّاً عليه السلام...

لمّا حدّ عليّ عليه السلام النجاشي غضب لذلك من كان مع عليّ من اليمانيّة، وكان

أخصّهم به طارق بن عبد اللَّه بن كعب بن اُسامة النهدي، فدخل على أميرالمؤمنين عليه السلام فقال: يا أميرالمؤمنين، ما كنّا نرى أنّ أهل المعصية والطاعة وأهل الفرقة والجماعة عند ولاة العدل ومعادن الفضل سيّان في الجزاء، حتى رأيتُ ما كان من صنيعك بأخي الحارث، فأوغرتَ صدورنا، وشتّتّ اُمورنا، وحملَتنا على الجادّة التي كنّا نرى أنّ سبيل من ركبها النار.

فقال عليّ عليه السلام: وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَشِعِينَ [ البقرة: 45. ]، يا أخا بني نهد، وهل هو إلّا رجل من المسلمين انتهك حرمة من حرم اللَّه فأقمنا عليه حدّاً كان كفّارته، إنّ اللَّه تعالى يقول: وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنََانُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى [ المائدة: 8. الغارات 533:2 و ص 539، المناقب لابن شهر آشوب 147:2 نحوه، بحارالأنوار 2:9:41؛ شرح نهج البلاغة 89:4 نحوه. ]

راجع: السياسة القضائيّة/إقامة الحدود على القريب والبعيد.

/ 170