اصلاحات علوى
با اين نگرش به حكومت و حاكميت، و با اين تفسير از سياست، على عليه السلام زمام امور را به دست مى گيرد و بر اين اساس، پس از دست يافتن به قدرت سياسى، بى درنگ، اصلاحات حكومتى را با شعار عدالت اجتماعى و اقتصادى آغاز مى كند. او هدف ازپذيرش حكومت را ايجاد اصلاحات و احقاق حقوق پايمال شده اعلام كرده بود. على عليه السلام بر اين باور بود كه آنچه در روزگار پيش از وى و پس از رسول خدا روى داده است، جامعه را يكسر ديگرگون كرده، ارزش ها ديگرسان شده و آنچه نام حكومت اسلامى را يدك مى كشد، با آنچه رسول خدا آن را پى نهاده بود، بس ناهمگون است و فاصله ى زيادى دارد. على عليه السلام در آغازين بيان رسمى خود در مسند خلافت، تصريح مى كند كه آنچه انجام مى شده است، با سيره و سنّت رسول اللَّه، ناسازگار بوده و وضع موجود، قابل تحمّل نيست و ارائه ى راهى نو و شيوه اى استوار، ضرورى است، و آن، نه سنّت شيخين كه سنّت علوى و اصلاحات علوى است، همگون با سنّت نبوى و اصلاحات محمّدى. شگفتا كه مولا با نگاه سياسى ژرف خود، دريافته است كه چنين شيوه و اصلاحى را مردمانى كه روزگارانى دراز، به ارزش هاى وارونه خو كرده اند، برنخواهند تابيد:
لا تقوم له القلوب ولا تثبت له العقول.
دل ها بر آن، استوار نخواهد گشت و خردها بدان پايدار نخواهد شد. [ ر: ك ح 7 و 8. ]
امّا او سياستمدارى است حق مدار، و افزون بر حق مدارى، صداقت در سخن و موضع شفّاف را سياست مى داند، نه جز آن. چنين است كه در همان سخن نخستين، مبارزه ى بى امان عليه دگرگونى ها، تحريف ها، دگرسانى ها، و فراز و فرودهاى نابجا را به صراحتْ اعلام مى كند، بدون اين كه از پيامدهاى سياسى و تنش هاى اجتماعى آن، هراسى به دل راه دهد. البته همه ى اينها را با حزم و دورانديشى، سياستگذارى و برنامه ريزى دقيق و استوارْ آغاز كرد.