شريح القاضي - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شريح القاضي

125- نهج البلاغة: روي أن شريح بن الحارث قاضي أميرالمؤمنين عليه السلام اشترى على عهده داراً بثمانين ديناراً، فبلغه ذلك فاستدعى شُريحاً وقال له:

بلغني أنك ابتعت داراً بثمانين ديناراً، وكتبت لها كتاباً، وأشهدت فيه شهوداً! فقال له شريح: قد كان ذلك يا أميرالمؤمنين.

قال: فنظر إليه نظر المغضب ثمّ قال له: يا شريح! أما إنّه سيأتيك من لا ينظر في كتابك، ولا يسألك عن بيّنتك حتى يخرجك منها شاخصاً، ويسلّمك إلى قبرك خالصاً. فانظر يا شريح! لا تكون ابتعت هذه الدار من غير مالك، أو نقدت الثمن من غير حلالك؛ فإذا أنت قد خسرت دار الدنيا ودار الآخرة. أما إنّك لو كنت أتيتني عند شرائك ما اشتريت، لكتبت لك كتاباً على هذه النسخة، فلم ترغب في شراء هذه الدار بدرهم فما فوق. والنسخة هذه:

هذا ما اشترى عبد ذليل من ميّتٍ قد أزعج للرحيل، اشترى منه داراً من دار الغرور من جانب الفانين، وخطّة الهالكين، وتجمع هذه الدار حدود أربعة: الحدّ الأوّل ينتهي إلى دواعي الآفات، والحدّ الثاني ينتهي إلى دواعي المصيبات، والحدّ الثالث ينتهي إلى الهوى المردي، والحدّ الرابع ينتهي إلى الشيطان المغوي، وفيه يُشرَع باب هذه الدار.

اشترى هذا المغترّ بالأمل، من هذا المَزعَج بالأجلّ هذه الدار بالخروج من عزّ القناعة، والدخول في ذلّ الطلب والضَّراعة؛ فما أدرك هذا المشتري فيما اشترى منه من دَرَكٍ.

فعلى مُبَلْبِل أجسام الملوك، وسالب نفوس الجبابرة، ومزيل ملك الفراعنة، مثل كسرى وقيصر، وتُبَّع وحِمْيَر، ومَن جمع المال على المال فأكثر، ومَن بنى وشيّد وزخرف، ونَجَّد وادَّخر، واعتقد ونظر بزعمه للوَلَد- إشخاصُهم جميعا إلى موقف العرض والحساب، وموضع الثواب والعقاب إذا وقع الأمر بفصل القضاء وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ" [ غافر: 78. ] شهد على ذلك العقل إذا خرج من أسر الهوى وسلم من علائق الدنيا [ نهج البلاغة: الكتاب 3، روضة الواعظين: 489 نحوه. ]

شريح قاضى

125. نهج البلاغة: گزارش شده كه شريح بن حارث، قاضى امير مؤمنان عليه السلام، خانه اى در دوران حكومت وى، به هشتاد دينار خريدارى كرد. اين خبر به على عليه السلام رسيد. شريح را خواست و به وى فرمود: به من خبر رسيده است كه خانه اى را به هشتاد دينار خريده اى و برايش سند نوشته اى و گواهانى بر آن گرفته اى. شريح گفت: همين طور است اى اميرمؤمنان!

|راوى| گويد: خشم آلود به وى نگاه كرد و فرمود: اى شريح! بدان كه به زودى كسى سراغت آيد كه در سندت ننگرد و از گواهانت نپرسد، تا اين كه تو را از خانه بيرون كرده، به گور، تسليمت كند، برهنه از همه چيز. اى شريح! بنگر مبادا اين خانه را از ثروت ديگران خريده باشى يا پول آن را از غيرِ حلال به دست آورده باشى، كه در اين صورت، در دنيا و آخرت، زيان ديده اى. بدان اگر به هنگام خريد نزد من مى آمدى، برايت سندى اين چنين مى نوشتم كه اين خانه را به يك درهم يا بيشتر نمى خريدى. آن سند، چنين است:

اين است آنچه را كه بنده اى خوار، از مرده اى كه او را براى كوچ حركت داده اند، خريده است. از او خانه اى از خانه هاى فريب، خريده است، در كويى كه سپرى شوندگان و تباه شوندگان جاى دارند. اين خانه، از چهار سو در اين چهار حد، جاى گرفته است:

حدّ نخست، بدان جا كه آسيب ها و بلاها در كمين است. حدّ دوم، بدان جا كه مصيبت ها جايگزين است. حدّ سوم، به هوسى كه تباه سازد؛ و حدّ چهارم، به شيطانى كه گمراه كند؛ و درِ خانه، به حدّ چهارم باز مى شود.

اين فريفته ى آرزومند، |اين خانه را| خريد از كسى كه اَجَل، او را از جاى كنْد، به بهاى برون شدن از قناعتى كه مايه ى ارجمندى است و |به بهاى| وارد شدن در ذلّت و خوارى.
و چه زيانى كه اين مشترى از خريد خانه دريابد.

بر ناآرام كننده ى تن هاى پادشاهان، و گيرنده ى جان هاى سركشان، و درهم ريزنده ى دولت فرعون هايى چون: كسرا، قيصر، تُبّع، حِمْيَر، و آن كس كه مال بر مال نهاد و افزون داشت و ساخت و برافراشت و بياراست و اندوخت و به گمان خويش، براى فرزند، مايه گذاشت، كه همگان را در جايگاه رسيدگى و حساب و محلّ پاداش و عقابْ روانه كند، آن گاه كه كار داورى به نهايت رسد، "و آن جاست كه تبه كاران، زيان كنند". براين سند، خِرد گواهى دهد، هرگاه از بندِ هوا و دلبستگى هاى دنيا بيرون رود.

عبد اللَّه بن عبّاس

126- الإمام عليّ عليه السلام- ممّا كتبه إلى عبد اللَّه بن عبّاس، وهوعامله على البصرة- : فاربَعْ أبا العبّاس- رحمك اللَّه- فيما جرى على لسانك ويدك من خير وشرّ؛ فإنّا شريكان في ذلك، وكن عند صالح ظنّي بك، ولا يفيلنّ رأيي فيك. والسلام [ نهج البلاغة: الكتاب 18، بحارالأنوار 699:493:33. ]

127- عنه عليه السلام- من كتابه إلى ابن عبّاس-: أمّا بعد، فقد بلغني عنك أمرٌ إن كنت فعلته فقد أسخطت ربّك، وأخربت أمانتك، وعصيت إمامك، وخِنتَ المسلمين. بلغني أنّك جرّدت الأرض، وأكلت ما تحت يديك، فارفع إليَّ حسابك، واعلم أنّ حساب اللَّه أشدّ من حساب الناس. والسلام [ أنساب الأشراف 397:2؛ نهج البلاغة: الكتاب 40 نحوه وفيه إلى بعض عمّاله بدل إلى عبد اللَّه بن عبّاس. ]

راجع: القسم السادس عشر/عبد اللَّه بن عبّاس.

/ 170