كيفر كارگزاران خيانت پيشه - سیاست نامه امام علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست نامه امام علی(علیه السلام) - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری، سید محمدکاظم طباطبایی، سید محمود طباطبایی نژاد، محمدعلی مهدوی راد؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كيفر كارگزاران خيانت پيشه

137. امام على عليه السلام- هنگامى كه ابن هَرمَه، مأمور بازار اهواز، خيانتش را تكرار كرد، ايشان به رفاعه نوشت-: هنگامى كه نامه ام را خواندى ابن هرمه را از بازار، بركنار كن و او را به خاطر |حقوق| مردم، بازداشت كن و سپس زندانى نما و خبر آن را اعلان عمومى كن و به كارگزارانت بنويس و نظرم را به آنان ابلاغ نما. درباره ى ابن هرمه، غفلت يا زياده روى نكنى كه نزد خداوند، هلاك شوى و من هم به بدترين شيوه بركنارت خواهم كرد. از اين كار، تو را به خدا پناه مى دهم.

هنگامى كه جمعه شد، او را از زندان بيرون آر و سى و پنج تازيانه بر او بزن و در بازارها بچرخان. اگر كسى از او شكايت كرد و شاهد آورد، او را سوگند ده و از كسب ابن هرمه پرداخت نما. او را به سبب رباخوارى، زشتى و دشنام دادن، به زندان بينداز، با طنابى پاهايش را ببند و وقت نماز او را بيرون آور. اگر كسى برايش غذا، آشاميدنى، لباس و زير اندازى آورد، مانع مشو. مگذار كسى بر او وارد شود كه به او خصومت تلقين كند يا به آزادى اميدوارش سازد. اگر برايت روشن شد كه كسى مطلبى را به او القا كرده كه بر مسلمانان زيان رساند، او را با تازيانه تأديب نما و زندانى كن تا توبه نمايد.

شب ها زندانيان را براى هواخورى به حيات زندان بياور، جز ابن هرمه را، مگر آن كه ترس از بيمار شدنش باشد كه او را نيز شب ها آزاد بگذار. اگر در او طاقت و توان ديدى، پس از سى روز، تازيانه ى ديگر بر او بزن. براى من گزارش بازار را بنويس و اين كه چه كسى را پس از آن خائن برگزيدى. حقوق ابن هرمه ى خائن را هم قطع كن.

138. امام على عليه السلام- از عهدنامه اش به مالك اشتر در مراقبت از كارگزاران-: اگر يكى از آنان دست به خيانتى زد و گزارش بازرسان تو بر آن خيانت، هم داستان بود، بدين گواه بسنده كن و كيفر او را با تنبيه بدنى بدو برسان و آنچه به دست آورده، بستان. سپس او را خوار بدار و خيانت كار شمار و طوق بدنامى در گردنش بياويز.

نهي العمّال عن أخذ الهدية

139- الإمام عليّ عليه السلام: أيّما والٍ احتجب عن حوائج الناس، احتجب اللَّه عنه يوم القيامة وعن حوائجه، وإن أخذ هديّة كان غُلولاً، وإن أخذ رشوة فهو مشرك [ ثواب الأعمال 1:310 عن الأصبغ، بحارالأنوار 42:345:72. ]

140- أخبار القضاة عن عليّ بن ربيعة: إنّ عليّاً استعمل رجلاً من بني أسد يقال له: ضبيعة بن زهير، فلمّا قضى عمله أتى عليّاً بجراب فيه مال، فقال: يا أميرالمؤمنين، إنّ قوماً كانوا يهدون لي حتى اجتمع منه مال فهاهو ذا، فإن كان لي حلالاً أكلته، وإن كان غير ذاك فقد أتيتك به. فقال عليّ: لو أمسكته لكان غلولاً. فقبضه منه وجعله في بيت المال [ أخبار القضاة 59:1. ]

141- الإمام عليّ عليه السلام- في خطبة ذكر فيها تعامله مع عقيل عندما طلب من بيت المال، ثم قال-: وأعجب من ذلك طارق طرقنا بملفوفة في وعائها، ومعجونة شنئْتُها، كأنّما عُجنت بريق حيّة أو قيئها، فقلت: أ صِلة، أم زكاة، أم صدقة؟ فذلك محرّم علينا أهل البيت! فقال: لا ذا ولا ذاك، ولكنّها هديّة، فقلت: هبلتك الهبول! أ عن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أ مختبط أنت أم ذو جِنّة، أم تهجر؟ واللَّه لو اُعطيت الأقاليم السبعة بما تحت أفلاكها، على أن أعصي اللَّه في نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلته، وإنّ دنياكم عندي لأهون من ورقة في فم جرادة تقضمها. ما لعليّ ولنعيم يفنى، ولذّة لا تبقى! نعوذ باللَّه من سبات العقل، وقبح الزلل، وبه نستعين. [ نهج البلاغة: الخطبة 224، بحارالأنوار 57:162:41. ]

منع كارگزاران از پذيرش هديه

139. امام على عليه السلام: هر زمامدارى كه از نيازمندى هاى مردم، خود را پنهان سازد، خداوند از او و خواسته هايش در رستاخيز، پنهان شود و اگر زمامدار، هديه بپذيرد، خيانتكار باشد و اگر رشوه قبول كند، پس او مشرك است.

140. أخبار القضاة- به نقل از على بن ربيعه آورده است-: به درستى كه على، مردى از قبيله بنى اسد به نام ضبيعة بن زهير را به كار گرفت. وقتى مأموريتش پايان گرفت، با انبانى از اموال، نزد على عليه السلام آمد و گفت: اى امير مؤمنان! مردمانى برايم هديه مى آوردند و اين، همان هديه هاست. اگر براى من حلال است، از آن استفاده كنم و اگر چنين نيست، نزد تو آوردم. على عليه السلام فرمود: اگر آنها را نگه مى داشتى، خيانت بود. آن گاه اموال را از او گرفت و در بيت المال قرار داد.

141. امام على عليه السلام- از سخنرانى وى كه در آن، برخوردش را با عقيل بيان مى كرد، هنگامى كه از بيت المال، تقاضاى مال داشت-: و شگفت تر از آن، اين كه شبْ هنگام، كسى با ما ديدار كرد و ظرفى سرپوشيده آورد، با معجونى. چنان آن را ناخوش دانستم كه گويى آب دهانِ مار بدان آميخته، يا زهر مار بر آن ريخته. گفتم: صله است يا زكات؟ يا صدقه است كه گرفتن صدقه بر ما حرام است؟ گفت: نه اين است و نه آن؛ بلكه ارمغان است. گفتم: مادرت بر تو بگريد،آمده اى مرا از دين خدا بگردانى؟! آيا خِرَد آشفته اى يا ديوانه اى |و هذيان مى گويى|؟

به خدا اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمان هاست، به من دهند، تا خدا را نافرمانى نمايم و پوست جوى را از مورچه اى به ناروا بربايم، چنين نخواهم كرد. به درستى كه دنياى شما نزد من خوارتر است از برگى در دهان ملخى كه آن را مى خايد و طعمه ى خود مى نمايد. على را چه كار با نعمت هاى زودگذر و خوشى هاى ناپايدار؟! پناه مى بريم به خدا از خفتن عقل و زشتى لغزش ها، و از او يارى مى خواهيم.

/ 170