هر كه او معشوق دارد گو چو من عيار دار يار معنى دار بايد خاصه اندر دوستى از عزيزى گر نخواهى تا به خوارى اوفتى ماه تركستان بسى از ماه گردون خوبتر زلف عنبر بار گير و جام مالامال كشور همى خواهى كه گردد كار تو همچون نگار ور همى خواهى كه گردد كار تو همچون نگار
خوش لب و شيرين زبان خوش گفتار دار تا توانى دوستى با يار معنى دار دار روى نيكو را عزيز و مال و نعمت خوار دار مه ز تركستان گزين و ز ماه گردون دون عار دار دوستى با جام و با زلفين عنبر بار دارچون سنايى خويشتن در عشق او بر كار دار چون سنايى خويشتن در عشق او بر كار دار