غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • هر كرا در دل بود بازار يار
    خاصه آن بى دل كه چون من يك زمان
    كبك را بين تا چگونه شد خجل
    بنگر اندر گل كه رشوت چون دهد
    در جهان فردوس اعلا دارد آنك
    در همه عالم نديدم لذتى
    همچو سنگ آيد مرا ياقوت سرخ
    باد نوشين دوش گفتى ناگهان
    زان قبل امروز مشك آلود گشت
    رشك لعل و لولو اندر كوه و بحر
    شد دلم مسكين من در غم نژند
    دست بر سر ماند چون كژدم دلم
    هوش و عقلم برده اند از دل تمام
    مر سنايى را فتاد اين نادره آنچه من مي بينم از آزار يار
    آنچه من مي بينم از آزار يار



  • عمر و جان و دل كند در كار يار
    بر زمين نشكيبد از ديدار يار
    زان كرشمه كردن و رفتار يار
    خون شود لعل از پى رخسار يار
    يك نفس بودست در پندار يار
    خوشتر و شيرين تر از گفتار يار
    بى لب ياقوت شكر بار يار
    چين زلف آشفت بر گلنار يار
    خانه و بام و در و ديوار يار
    زان عقيق و لولو شهوار يار
    من ندانم پيش ازين هنجار يار
    زان دو زلفين سيه چون مار يار
    آن دو نرگس بر رخ چون نار يار
    چون معزى گفت از اخبار يار گر بگويم بشكنم بازار يار
    گر بگويم بشكنم بازار يار


/ 436