صبح پيروزى برآمد زود بر خيز اى پسر مجلس ما از جمال خود برافروز اى غلام يك زمان با ما به خلوت مى بخور خرم بزى عاشقان را از كنار و بوسه دادن چاره نيست گر ز بهر بوسه دادن در تو آويزد كسىگر توانى كرد با ما زندگى زينسان درآى گر توانى كرد با ما زندگى زينسان درآى
خفتگان از خواب ناپاكى برانگيز اى پسر مى ز جام خسروانى در قدح ريز اى پسر يك زمان با ما به كام دل برآميز اى پسر دل بنه بر بوسه دادن هيچ مستيز اى پسر روز محشر همچو خصمان در من آويز اى پسرور نه زود از پيش ما برخيز و بگريز اى پسر ور نه زود از پيش ما برخيز و بگريز اى پسر