ترا دل دادم اى دلبر شبت خوش باد من رفتم اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم ببردى نور روز و شب بدان زلف و رخ زيبا به چهره اصل ايمانى به زلفين مايه ى كفرى ميان آتش و آبم ازين معنى مرا بينىبدان راضى شدم جانا كه از حالم خبر پرسى بدان راضى شدم جانا كه از حالم خبر پرسى
تو دانى با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم زهى جادو زهى دلبر شبت خوش باد من رفتم ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم لبان خشك و چشم تر شبت خوش باد من رفتمازين آخر بود كمتر شبت خوش باد من رفتم ازين آخر بود كمتر شبت خوش باد من رفتم